اسماعیل سکاک
شاعر آیینی | |
![]() | |
زمینه فعالیت | شعر |
---|---|
ملیت | ایرانی |
تاریخ تولد | ۱۳۴۶ (۵۷–۵۸ سال) |
محل تولد | قزوین |
پیشه | شاعر |
زبان | فارسی |
موضوعها | آموزههای دینی و مذهبی |
کارهای برجسته | کتاب شعله در شمعدانی |
تحصیلات | مقطع کارشناسی ادبیات فارسی |
دانشگاه | قزوین |
جوایز | کتاب شعله در شمعدانی برگزیده بخش ادبیات و شعر در دومین جایزه کتاب سال قزوین |
آدرس اینستاگرام | اسماعیل سکاک |
اسماعیل سکاک (زادهٔ ۱۳۴۶ در قزوین) شاعر آیینی اهل ایران است. کتاب شعله در شمعدانی، در دومین جایزه کتاب سال قزوین برگزیده بخش ادبیات و شعر اعلام شد.
تحصیلات و سابقه فعالیت
اسماعیل سکاک تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی ادبیات فارسی در دانشگاه قزوین سپری کرده است. وی از سال ۶۷ بهطور جدی به سرودن شعر پرداخت و در انجمنهای ادبی شهر خود حضوری فعال یافت. شعرهای او تاکنون به صورت پراکنده در روزنامهها، جنگهای ادبی و مجموعه شعرهای گردآوری شده انتشار یافته است.
سبک شعری
اسماعیل سکاک بیشتر در زمینه کلاسیک شعر میگوید و تمایلش به سرودن غزل و رباعی بیشتر از سایر قوالب شعری است، گرچه در مثنوی نیز دستی دارد. ایشان بیشتر در حوزه شعر آیینی شعر میگوید. وی در کتاب شعله در شمعدانی، اشعاری بامضامین ضد استکباری سروده است و شهدای کربلا را با عزت و صلابت به تصویر کشیده است.
مجموعه شعر
نام اثر | نوع | انتشارات | سال |
---|---|---|---|
شعله در شمعدانی | مجموعه شعر | سوره مهر | ۱۴۰۱ |
نفسهای ماندگار | مجموعه شعر | سوره مهر | ۱۳۹۸ |
مسافران بهشت | مجموعه شعر | سایه گستر | ۱۳۹۷ |
رهنمود آسمان | مجموعه شعر | صریر | ۱۳۹۵ |
سفری پا به پای ماهی ها | مجموعه شعر | هزاره ققنوس | ۱۳۸۹ |
با مسافری در ایستگاه من | مجموعه شعر | حدیث امروز | ۱۳۸۱ |
نمونهای از اشعار
وقتی صدای شوم دشمن را در لحظههای جنگ حس میکرد
سنگینی بغض نرفتن را بر سینهاش چون سنگ حس میکرد
با آن که مشتاق شهادت بود- در آن زمین پر خطر- امّا
یک گام دوری از برادر را انگار صد فرسنگ حس میکرد
یک دشت سرشار از شجاعت بود امّا خجالت میکشید از خود
وقتی غریبی برادر را در آن زمان تنگ حس میکرد
اهل حرم وقتی که سقّا را، ماه بنیهاشم صدا کردند
خورشید در چشمان او خود را کوچکتر و بیرنگ حس میکرد
در اوج جانبازی دلش میخواست صد جان دیگر هم فدا میکرد
یک جان به راه دوست دادن را در جان نثاری ننگ حس میکرد
دور از حسین تشنه لب هر چند در خاک و خون افتاده بود امّا
آواز هل من ناصر ش را با غمگینترین آهنگ حس میکرد
پیوند به بیرون