تونل سوم (کتاب)

از یاقوت
تونل سوم
اطلاعات کتاب
نویسندهفاطمه الیاسی
زبانفارسی
تعداد صفحات۱۷۴
قطعرقعی
اطلاعات نشر
ناشرانتشارات شهید کاظمی
محل نشرتهران
تاریخ نشر۱۳۹۸
شابک۹۷۸۶۲۲۷۱۷۷۱۸۳


تونل سوم عنوان رمانی به قلم فاطمه الیاسی است که در زمان انقلاب سال ۱۳۵۷ در کرمانشاه روایت می‌شود و داستانی جذاب دارد. این کتاب توسط انتشارات شهید کاظمی در ۱۷۴ صفحه منتشر شده‌است.

دربارۀ کتاب

«تونل سوم» یک رمان خواندنی با درون‌مایه‌ بلوغ شخصیت و پُر از ماجراهای کوچک جذاب است. وحید پسر نوجوانی که در مدرسه چندان محبوب نیست، به تدریج نگاهش به دنیا تغییر می‌کند. داستان با کودکی وحید در مدرسه شروع شده و با جوانی او ادامه پیدا می‌کند. جایی که وحید به صف انقلابیون می‌پیوندد.

این رمان دارای یک محتوای تاریخی معتبر بوده و نویسنده برای خلق آن، فرم کلاسیک و قالب شاه‌پیرنگ را انتخاب کرده است. او خرده‌ماجراها را نیز به فراخور موقعیت، خلق و چاشنیِ اصل داستان کرده است.

تونل سوم جزو آثار راه‌یافته به مرحله نهایی جشنواره داستان انقلاب در سال ۱۳۹۹ بود؛ همچنین در همان سال و در جشنواره جایزه ادبی شهید اندرزگو، به‌عنوان اثر برگزیده گروه کودک و نوجوان انتخاب شد.

بریده ای از کتاب

زبانش مثل یک تخته خشک به دهانش چسبیده بود و تکان نمی‌خورد. این‌قدر دکمه پیراهنش را پیچانده بود که دکمه از جا کنده شد و توی مشتش افتاد. بچه‌ها خیره نگاهش می‌کردند و پلک نمی‌زدند. طعم صدا زدن‌های یهویی را چشیده بودند و می‌دانستند تنبیه اساسی در انتظار وحید است. میرزایی فریاد زد: «حبیبیان! گفتم پاشو برو دفتر!»
وحید سرش را پایین انداخت و از خودش پرسید: «کی گفتی برم؟»
بوی پرتقال، کلاس را پر کرده بود. از روی نیمکت بلند شد و راه افتاد. هر قدم که برمی ‎داشت، بو تندتر می‎ شد. هرچند ندیده بود، اما می‌‌‎توانست حدس بزند کار خشایار است. همین که پایش را جلو گذاشت، پای دیگرش کشیده شد و نقش زمین شد. خشایار به بهانه برداشتن مدادش از زیر نیمکت، بند کفش‌های وحید را به هم گره زده بود. میرزایی چشم‌های ریزش را تنگ‌تر کرد و فریاد زد: «پاشو چلمن!»


جوایز و افتخارات

گفتاورد

کرمانشاه هم برای خودم جذابیت ویژه‌ای داشت و هم سوژه‌ای که انتخاب کرده بودم و شخصی که برای طرح اولیۀ داستان از او مشورت می‌گرفتم، کرمانشاهی بود. اتفاقاتی که در طرح داستان می‌افتد، ریشه در واقعیت دارد؛ یعنی اصل آن واقعی است و من مقداری پرداخت کردم و پر‌و‌بال دادم. شخصیت وحید واقعی است و در کرمانشاه زندگی می‌کند؛ یعنی یک نمونۀ عینی دارد. برای همین، ترجیح دادم داستان در فضای اصلی خودش، یعنی کرمانشاه، اتفاق بیفتد.
اتفاقاتی که می‌افتد، بالای هفتاددرصد واقعی هستند و سی‌‌درصد باقی‌مانده را خودم با توجه به تخیل و خلأهایی که به نظرم در بخش واقعی وجود داشت، پرداخت کردم. بزرگ‌ترین ویژگی‌اش این است که واقعی است و تخیلی نیست.
بین نسلی که انقلاب را هدایت و رهبری کرده‌ و نقشی در انقلاب داشته‌اند و نسل الان ما شکاف عمیقی دیده می‌شود. نوجوانان امروز ما با نوجوانان دیروز که الان کهن‌سال شده‌اند، بیگانه هستند و درکشان نمی‌کنند که چرا این کار را کردند؛ در حالی که کسانی که انقلاب را رهبری می‌کردند، آن زمان نخبگان آن جامعه بودند و آدم‌های کوچه‌بازار و بی‌‌سواد نبودند. من می‌خواستم نوجوان‌های الان ما این را بفهمند که این انقلاب هردنبیلی نبوده و تفکری پشتش بوده است و الکی انقلاب نشده است. بیشتر دلم می‌خواست شکاف برطرف شود و نوجوانان ما به این فهم برسند. ان‌شاءالله که به این هدف رسیده باشم.
بیشترِ بازخوردهایی که گرفته‌ام، مثبت بوده است. مخاطب اثر من نوجوان است و از بیشتر نوجوان‌ها بازخورد مثبت گرفتم. در کنارش، بزرگ‌سالانی هم که کار را خواندند، پسندیدند. امیدوارم بقیه هم بخوانند و نظرشان را بگویند.
می‌تواند خیلی کارساز باشد. مسلماً آثار زیادی به جشنواره راه پیدا می‌کنند و بررسی می‌شوند و مسلماً داوران و ناظرانی خوبی بالای کار هستند. وقتی مخاطب با چهارپنج اثر قوی و فاخر روبه‌رو شود، بیشتر با آن آثار انس می‌گیرد؛ اما وقتی آثاری باشد که مخاطب نداند کدام قوی و کدام ضعیف است و تصادفاً اثر ضعیف را انتخاب کند، آن اثر ضعیف برایش تصور ضعیفی از انقلاب ایجاد می‌کند. به این صورت، برای مخاطب سؤال ایجاد می‌شود که آیا انقلاب همین قدر ضعیف بوده یا نه. به نظرم اینکه آثار فاخر و قوی را انتخاب و به مردم معرفی می‌کنند، بر برداشت مخاطب خیلی تأثیر دارد. مخاطب بیشتر می‌تواند انس بگیرد و راحت‌تر می‌تواند چنین جریانی را قبول کند؛ چون انقلاب واقعاً مسئلۀ پیچیده‌ای است.[۱]


پانویس

  1. نسل نوجوان با فضای انقلاب، تقریباً بیگانه است، پایگاه اطلاع‌رسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، تاریخ انتشار: ۲۹ شهریور ۱۴۰۲، دریافت شده در ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳.

پیوند به بیرون