احسان شادمانی کارگردان و سجاد بلوکات نویسنده مستند «داستان سفارت» در گفتگویی با فرهیختگان نکاتی درباره این مستند بیان کردند:
آقای شادمانی شما در فیلم مستندتان فعالیتهای ۳۰ ساله اسرائیل در ایران که مربوط به قبل از انقلاب میشود را بررسی کردهاید و محوریت موضوع، سفارت اسرائیل است. سپس سراغ اشغال آن سفارت، وقوع انقلاب، ورود یاسر عرفات به ایران و تبدیل شدن آن محل به سفارت فلسطین رفتهاید. نسبتی که ایران امروز با فلسطین دارد کمی متفاوت از ارتباطی است که ۴۳–۴۲ سال پیش و در اوایل انقلاب داشت. آیا در ایده مرکزی مستندتان این موضوع را مد نظر قرار دادهاید؟
شادمانی: بله، ما ۷۰–۸۰ درصد مستندمان این داستان را روایت میکند که از پیش از انقلاب، عامه مردم این مطالبه را داشتند که از فلسطین حمایت کنیم و از اسرائیل جدا شویم و همچنین به سیاستهایی که دولت حاکم آن زمان در بحثهای اقتصادی، امنیتی و سیاسی برای ارتباط با اسرائیل داشت پرداختیم. در ادامه به این پرداختیم که چه شد بخشی از جامعه ایرانی، بعد از انقلاب و در سالهای اخیر، دیگر آن سیاستها را همراهی نمیکنند و این را آسیبشناسی کردیم.
- بلوکات: همانطور که آقای شادمانی فرمودند تمرکز اصلی مستند را روی سفارتخانه قرار دادیم؛ یعنی مبنای روایت، اتفاقاتی بود که چندین سال قبل از انقلاب و چندین سال بعد از انقلاب پیرامون مسئله فلسطین و رژیم اشغالگر میگذشت. این مکان یک سرنخ به ما میداد که میتوانستیم مدام به ماجرای سفارت پاس دهیم و در این بین به تحلیلهایی که بود اشاره کنیم. ماجرا جایی عجیب میشد که قبل از انقلاب جریان مردمی ایران بعد از به وجود آمدن رژیم اشغالگر اسرائیل همیشه یک حس بیزاری و فاصلهگذاری شدید نسبت به این موضوع داشتند تا آنجا که شاه بهوضوح نمیتوانست بدون دردسر و راحت به اسرائیل نزدیک شود. خیلی وقتها ملاقاتهای مخفیانه انجام میداد اما در روزنامهها علیه اسرائیل صحبت میکرد. چنانچه دولتهای عربی امروزه چنین حالتی را تجربه میکنند. در انقلاب چیزی که برای ما جالب توجه بود، رفتوآمدی بود که از نظر سیاسی برخی از فعالان فلسطینی با ایران داشتند؛ مثلاً خود یاسر عرفات چندین بار دور و نزدیک شد و اتفاقات عجیبی برایش افتاد. در جنگ ایران و عراق اعلام بیطرفی کرد و به صدام نزدیک شد. بهخاطر ارتباطاتی که از قبل با سازمان مجاهدین خلق داشتند، عرفات کمی به آنها نزدیک شده و با آنها ملاقات میکند. بعد دوباره دور میشود. چند ایده داشت؛ مثلاً ایده سازش، ولی سپس از این ایده برمیگردد. موضوع و پیچیدگی این اتفاق خیلی بیشتر از حد تصور است. در متن و محتوای مستند این اتفاقاتی که آدمها را نسبت به ماجرای روابط ایران و فلسطین دور و نزدیک میکرد، برای ما جالب بود. اما بعد از انقلاب مسئله ایران و فلسطین حکومتیتر شد تا مردمیتر و یکی از نقدهایی که در این مستند مطرح کردیم، این بود. در حال حاضر در دنیا مسئله فلسطین یک مسئله روشنفکری است. در دانشگاه هاروارد تحصن و اعتراضات صورت میگیرد. طبق نظرسنجی که رویترز انجام داده، هرچه سن افراد جامعه آمریکا کمتر میشود مخالفتشان با اسرائیل بیشتر میشود. چیزی که ما به آن «نسل z» میگوییم. خواننده رپ در آنجا علیه اسرائیل میخواند. افراد مختلف حتی در سینمای هالیوود با اینکه میدانند شاید این مسئله برایشان هزینه داشته باشد در این مسئله اظهارنظر میکنند. دانشجوها و اساتید دانشگاه هم همچنین. اما در ایران انگار یک وارونگی نسبت به این ماجرا وجود دارد و ما آمدیم بگوییم که باید برای این راهحلی اندیشیده شود. چه در سخنرانی راهپیمایی قدس، چه در افراد، چه در شعارها، چه در مسیرهای منتهی به این ماجرا. مسئله فلسطین باید مسئله همگانیتر از چیزی که امروز هست، شود. به نظر ما یک بخش از آن به خود رفتارها و بخشی از آن شاید به آن چیزی که ما در داستان سفارت گفتیم برمیگردد. طرف مقابلی هم که امروز بهعنوان نماینده سفارت حضور دارد شاید نتوانسته این مسیر را آنچنانکه باید جلو ببرد.
- شادمانی: به داستان گرفتن یا نگرفتن پول توسط ساعد مراغهای در تاریخ خیلی مبهم پرداخته شده و حتی ممکن است یک انگ سیاسی باشد.
- شادمانی: مطرح شدن این داستان به داستان سفر شاه به آمریکا و دیدارهایی که با لژهای یهودی داشت برمیگردد. یکی از افراد فعال امور خارجه ایران به یکی از کشورهای عربی منطقه رفته و با طرف مقابل گفتوگو میکند و میگوید ما میخواستیم از تحریم نفتی شما حمایت کنیم ولی شما در مورد ملی شدن نفت ما مقابل انگلیس، هیچ حمایتی از ما نکردید. یا عراق آن موقع با ایران مشکلاتی داشت و ایران یکسری مطالباتی داشت و در برخی سیاستها همراهی آنها را میخواستند، ولی همراه نمیشدند و با هم به مشکلاتی برخورده بودند که اسناد تاریخی آن هم موجود است. با این حال شاه خیلی دوست داشت که در میانه باشد؛ مثلاً در برخی جراید مشاهده میکنید که میگوید اسرائیل باید عقبنشینی کند. یا به بهانه اعزام کلاهسفیدها یا افرادی که از سازمان ملل به منطقه جولان اعزام میشوند، کمکهایی را برای شیعیان لبنان میفرستد. ولی از آن طرف هم وقتی شاه با رئیسجمهور آمریکا مینشیند، سیاستش را میبینید. یا وقتی دشت ناز قزوین را میخواهد به ۶۰۰ تا کیبوتس؛ یعنی روستاها و دهکدههای اشتراکی یهودی تبدیل کند. یا وقتی سیستم امنیتی و اطلاعاتی کشور را میخواهد بچیند، بختیار چگونه در پاریس آن توافقنامه را اجرا و امضا میکند که سیستم به آن شکل دربیاید؛ یعنی شما لایهای زیرین میبینید در خدمت اسرائیل، ولی هیچ نتیجه و دستاوردی برای ایران ندارد و بزرگترین آن میشود پروژه یک میلیارد دلاری موشک بالستیک، یا خط لوله ایلات-اشکلون که به بعد انقلاب میرسد و اسرائیلیها میگویند انقلاب شده و شما با ما کاری ندارید و همه منافع آن را اسرائیل برمیدارد. ولی در مقابل اسرائیل از وجهه ایران برای خیلی از فعالیتها در منطقه استفاده میکند و طبق یکی از اسناد مرکز اسناد انقلاب اسلامی کوچکترینش این بود که مأموران موساد وقتی در کشورهای منطقه دستگیر میشدند، یک کارت ایرانی داشتند که در مقابل آن کشورها، هزینه کار را نه اسرائیل، بلکه ایران پرداخت کند. شاه کلا سیاستی داشت که دو طرف را راضی نگه دارد. منتها با گرایش به اسرائیل ولی نفعی نبرد و شد آنچه نباید میشد.
- شادمانی: بحث جمهوری اسلامی و اسرائیل نیست، انگار بحث اسرائیل با ایران است. قبل از انقلاب، در ایران، ۳۰ سال سفارت اسرائیل با پوشش دفتر دوستی ایران و اسرائیل وجود داشت. مگر آن موقع جمهوری اسلامی سر کار بود که ساواک گزارش مینویسد و میگوید که اینجا سفارتخانه است و نمیتوانیم نام دیگری روی آن بگذاریم و افرادی که از سیستمهای امنیتی اسرائیل در اینجا هستند به خود ما پاسخگو نیستند و حتی پلاکهای ماشینهایشان را نمیگویند. افرادی که اینجا هستند نمیگویند تحت چه عنوانی آنجا هستند. خب آن موقع چه اتفاقی افتاده بود و البته من به کوچکترین و سطحیترین موضوعات را اشاره کردم و حتی با یکی از افراد به نام آقای تقیپور که در این مستند با ایشان گفتوگو کردیم؛ به یک پیمایش خیلی بزرگ بعد از انقلاب در حوزه کشاورزی اشاره کرد که اینها قبل انقلاب گفتند ما میخواهیم در بحث برنج شما سرمایهگذاری کنیم و شالیهایی که شما دارید چندبرابر به شما بازدهی دهد ولی از همان موقع که کرم ساقهخوار داخل شالیهای ایران قرار گرفت یک مقدار خیلی زیادی از سطح تولید و صادرات ایران را از بین برد. همینطور در حوزه امنیتی که گفته شد، اسرائیل به دنبال این بود همه نوع منافعی از ایران ببرد ولی هیچ امتیازی ندهد و شاید شاه به این راضی بود ولی در کنارش میخواست یک وجههای از خودش حفظ کند.
- شادمانی: طبق مستندی که از مرکز اسناد گرفتیم؛ ساواک گزارشی دارد که طبق آن؛ در آن سالها هزار شئ تاریخی و ارزشمند ایران از کشور بهصورت قاچاق به وسیله فردی یهودی مرتبط با دولت اسرائیل خارج شده است و ایران در این مورد بسیار شاکی است و درنهایت اینکه فقط بحث اقتصادی، کشاورزی و امنیتی نیست و اینها گویا با تاریخ هم مشکل داشتند.
جمعبندی فرمایشات شما این میشود که این رژیم چون ماهیتش استثنایی است برای همین دوستی با آن بدون دردسر نخواهد بود. اما در مقابل عدهای میتوانند بگویند دشمنی با این کشور هم بدون دردسر نخواهد بود. الگویی مطرح شد مبنیبر اینکه درست است از اسرائیل خوشمان نمیآید و راهپیمایی روز قدس را ادامه دهیم، ولی بهتر است با آن سرشاخ هم نشویم و به قول وزیرخارجه سابق، دیگر برایش هزینه ندهیم. احتیاج به استدلالی داریم که برای آدمهای امروز بگوید ما باید جلوی این رژیم بایستیم وگرنه برای ما دردسر درست میکند. همانطور که شاه در مقطعی احساس کرد باید مسیر ترانزیت هوایی را باز کند و از شوروی به مصر تجهیزات برسد که مصر در دعوای با اسرائیل برنده شود، حتی شاه درمقطعی احساس کرد که باید بگذارد اسرائیل ضعیف شود. او هم لابد حس کرد که این رژیم وقتی بیش از حد قدرتمند میشود، ما را آزار میدهد و ما باید برای انسانهای امروز این را جا بیندازیم که این رژیم وجودش و ماهیتش مضر است و ما باید این کاری که امروز میکنیم را ادامه دهیم. به نظر شما این کار را چگونه باید انجام دهیم؟
- شادمانی: ما اگر به کل این اصول و مبانی افرادی که انتقاد میکنند، معتقد هم باشیم و نخواهیم حتی وجهه دینی را هم در نظر بگیریم، خب انسان که هستیم. اگر بگویند جمهوری اسلامی وارد این زد و خورد شده، جمهوری اسلامی بعد از جنگهای سال ۱۹۶۷، سال ۷۳، جنگ شش روزه اعراب و خیلی از جنگهای منطقه وارد موضوع فلسطین شده است. بله امام خمینی سال ۴۳ در سخنرانی که انجام میدهند ۱۴ بار کلمه اسرائیل و ۴ بار کلمه شاه را به کار میبرند. چرا، چون آن زمان مبارزه با اسرائیل و این غدهای که به وجود آمده بوده دغذغه بوده، ولی بدنه مردم همچنین همراهی را با رهبر انقلاب داشتند و ما الان حتی اگر از کشور مسلمان و اسلامی هم نبودیم، همانند سایر کشورهای اروپایی، مسیحی و خیلی از کشورهایی که دین مشابه ما هم ندارند و الان جلوی این موضوع ایستادهاند، باید میایستادیم. خیلی از کشورهای اروپایی و حتی دانشگاههایشان در حال مقابله با این مقوله هستند. موضوع، بحث آپارتاید و نژادپرستی است. بحث این است که اگر جلو نروی و روبهرو نشوی میخوری. شما نمیتوانید خودتان را کنار بکشید و بگویید، من در پر تلاطمترین منطقه دنیا قرار دارم، با کسی کار ندارم و اصول خودم را دارم و زندگی میکنم. هیچ وقت نمیتوانیم سوئیس اسلامی بشویم. خود کشور عمان هم که یکسری سیاستهای خاصی را پیگیری میکند خیلی از امتیازات و کنشها را ندارد، خیلی از رسیدن به منفعتها و مزایا را برای خودش ندارد. بله ما یک جایی میخوریم، یک جایی میزنیم ولی جمهوری اسلامی از وسط داستان فلسطین وارد شده است. قبل ما هم داستان فلسطین بوده و اینها دنبال هژمونی خیلی بزرگتر هستند و با نسج جامعه ایرانی مشکل دارند.
- بلوکات: در تکمیل صحبتهای آقای شادمانی این نکته را اضافه میکنیم که امروز اسرائیل یک نقطه اشغالی دارد که خیلیها فکر میکنند اسرائیل به همین کشوری که الان هست رضایت میدهد. درصورتیکه اینها چون مبنایشان بر مبنای آموزههای دینی هست شهر بابل عراق هم برایشان مقدس هست. در شهرستانهای ما هم جاهای مهمی دارند که برایشان مقدس است و بارها و بارها اشاره کردهاند.
- بلوکات: بله ما به خاطر برنامه به افق فلسطین گروههای مختلف واتساپیشان را جستوجو میکردیم و میدیدیم علناً میگفتند همدان شهر ما است، ما باید روزی اینجا بیاییم. بابل و صحرای سینا برای ما است؛ یعنی گستردگی کاری که اینها میخواهند آنجا دهند بیان میکند یک شبههیتلری هستند که میخواهند اشغالگری خودشان را افزایش دهند و ما اینجا تهاجم خاصی نکردهایم و فقط میخواهیم یک مقداری اینها را نسبت به آن چیزی که امروز هستند عقب نگه داریم. حالا در آینده نمیدانیم چه اتفاقی خواهد افتاد ولی شبیه اتفاقی است که تشکیلات خودگردان و حماس انجام دادند. حماس گفت من میایستم، میبرم جلو، و به نقطهای میرسم. ولی تشکیلات خودگران گفت که نه ما با پذیرش، بلکه با سازش جلو میرویم و به نقطهای رسید که همان اسرائیلی که رئیسجمهورش به یاسر عرفات، رئیس وقت تشکیلات خودگردان دست داد، همان اسرائیل آمد میدان یاسر عرفات را در منطقه کرانه باختری تخریب کرد و با افتخارگفت یک لکه را از آن نقطه برداشتیم. همان اسرائیلی است که هر وقت دلش بخواهد وارد کرانه میشود، میزند و میبرد. اینها دلشان گلوله در برابر سنگ میخواست. چیزی که ما به آن دست بالای سنتی جنگ میگوییم. سالها آمریکا به عربستان جنگنده نمیداد و میگفت آن دست بالای سنتی جنگ، باید در منطقه به نفع اسرائیل باشد که اسرائیل هر وقت دلش بخواهد بیاید بزند و برود.
برخی جریانهای مردمی که مطالعات کافی در این موضوع ندارند، نمیگویند چه کار کنیم یا نکنیم، میگویند همان کاری را هم که انجام میدهید دیگر انجام ندهید. اینها حس میکنند که اگر ما روابطمان با اسرائیل نه حالا حسنه، حتی خنثی هم بشود، برای ما یک آورده مهم دارد.
اینها میگویند هزینه این تقابل این است که ما مجبوریم رابطهمان با غربیها بد باشد و تنشها به خاطر این است که شما میخواهید اسرائیل را محو کنید و نوشتن شعار محو اسرائیل روی موشکها بود که برجام را خراب کرد. مصداق اینها آقای زیباکلام و ظریف هستند که میگویند حالا اردوغان مگر چه کار میکند؟ در زبان چند کلامی از اسرائیل بد میگوید ولی در عمل کاری نمیکند و موجودیت خودش را به خطر نینداخته است.
- بلوکات: من به این نگاه، نگاه سانتیمانتالی به ماجرا میگویم. نگاهی که از واقعیت عقب است. همان دورهای که آقای روحانی این حرف را زد که موشک به درد نمیخورد، در همان دوره است که به مرور اتفاقات داعش در منطقه شدیدتر میشد و اخباری مبنی بر جنایات آنها در عراق و سوریه میآمد، فردی که در حال مقابله با این جنایات بود، همان فردی که آن زمان نماد موشک و جنگ خارج از مرز ایران بود، در ایران محبوبیت پیدا میکرد؛ یعنی ملت وقتی احساس خطر میکنند دیگر نمیگویند چرا روی موشک شعار مینویسید. میگویند دمتان گرم بنویسید. ما آن موقع فردی به نام ظریف داشتیم که محبوبیت بالایی داشت و شهید قاسم سلیمانی داشتیم که محبوبیتش نفر اول بود و وقتی این احساس خطر در کشور کمرنگ میشود دوباره این نگاه بیشتر به چشم میخورد. چون وقتی که شما حس نکنی امنیت، مرز و استقلالی که وجود دارد اهمیت زیادی دارد، میآیید میگویید پرتقال چرا گران است. ولی وقتی که موضوع برای شما قابل لمس نباشد، آن استراتژی نظامی هم برایت حس نمیشود. ولی وقتی این استراتژی قابل لمس شود میگویید جنگ با اسرائیل در خارج از مرزها هم کار بدی نیست، جنگ با داعش هم کار بدی نیست، موشک چیز بدی نیست.»
- بلوکات: اینکه ما در مستند گفتیم چرا مسئله فلسطین حاکمیتی شده و ماهیت مردمیاش کمرنگتر شده است، پاسخ همین سؤال شماست. برای اینکه ما معتقدیم دستگاههایی که این جریان را باید مردمی نگاه میداشتند، نتوانستند این کار را انجام دهند؛ این نگاه در برخی از مردم رسوب کرده است و نمیدانند نزدیک یا دور بودن به اسرائیل چقدر مشکلات دارد و اینکه فاصلهات را با آن حفظ کنی چه آوردهای برایت دارد و فاصلهات را حفظ نکنی چه ضرر و زیانی دارد. البته طرف مقابل این را حس کرده است. ببینید دفتر نخستوزیری اسرائیل، بخش زبان فارسی دارد، ارتش اسرائیل سخنگوی فارسی دارد. جاهای مختلف اسرائیل، حتی مراکز تحقیقاتیشان در توییتر و اینستاگرام زبان فارسی دارند. حتی در جاهای مختلف زبان فارسی تدریس میشود. فیلمی در شبکه افق پخش شد مبنی بر اینکه شما به صورت محاورهای چگونه با ایرانیها صحبت کنید، کامنت بگذارید، توییت بزنید. طرف مقابل درک کرده برای اینکه شما بتوانید تقابل داشته باشید؛ البته نه برای مذاکره، مردمت باید پای کار باشند. ولی ما هنوز به غیر از مسائل سیاسی و نظامی، در مسائل فرهنگی، این مسئله را نتوانستهایم جا بیندازیم و مقصر ما هستیم و من نتیجه اصلی خطر اسرائیل برای خودمان را امنیتی میدانم.
- بلوکات: اول میگفتند اروپا، بعد میگفتند اگر قرار است با دهی ببندیم، برویم با کدخدایش ببندیم و شد تعامل با آمریکا. بعد شد حذف موشک و امروز رسیده به اسرائیل. این ایده ترسناک رسیده به نهایت منفور بودن این جریان. من دلیل اینکه بخش خیلی زیادی از این حرف در جامعه ما تیز شده است را به خاطر این میدانم که ما در موضوعات اقتصادی نتوانستیم آنطور که باید رفتار کنیم و این وضع، ثمره این نتوانستن است؛ یعنی طرف مقابل برای اینکه موضوع اقتصادی را حل شده بداند، میگوید باید در جای دیگر مشکل را حل کنیم و کسانی که موضوعات اقتصادی را ورای موضوعات سیاسی میدیدند عملکرد اشتباهی داشتند.
جمعبندی صحبت شما این میشود که حکومتی شدن این ماجرا، باعث شده یک عده با خودشان بگویند ما اگر اسرائیل را محکوم کنیم یا از مواضع مقاومت دفاع کنیم، انگار از گرانی سیب و وضع بدبرخورد با حجاب هم دفاع کردهایم و این را بستهای و چیزهایی متصل بههم میبینند.
- شادمانی: آخرین تجربه همه ما عملیات ۷ اکتبر بود. روزی که فلسطینیها آن عملیات را انجام دادند، خیلیها در فضای مجازی شروع کردند به شلوغ کردن که ایران این را انجام داده است. این بدنهای از هیچجا بیخبر و به قول معروف تاریخ نخوانده است و وقتی توییتی از استاد دانشگاهی یا فردی میبیند که مقداری وجاهت دارد و این هم همراهی میکند، باید تعجب کرد. ما میتوانیم بگوییم این بدنه عمرش را در اینستاگرام و جاهای دیگر گذرانده و از عمق تاریخ خبر ندارد و این چیزها را میگوید؛ ولی آقای زیباکلام و امثالشان باید کتاب «صلحی که همه صلحها را بر باد داد» را خوانده باشند؛ و به مطلب آن ژنرال انگلیسی برخوردهاند که میگوید همانگونه که جنگ جهانی دوم قرار بود پایانی بر همه جنگها باشد، این صلح هم جوری است که پایانی بر همه صلحها میشود. یا کتاب «ترنسفر» یا «پاریس ۱۹۱۹» را اگر خوانده، چگونه میتواند اصلاً در مورد مفهومی به نام فلسطین یا تاریخ منطقه صحبت کند و دست و دلباز توییت بزند و این بحثها را بگوید.
بخشی از بدنه اجتماعی ایران و طبقه متوسطی که از سال ۶۸ به بعد درست شده و رویایش تبدیل شدن به ژاپن اسلامی بوده و بعد از برجام سرخورده شده و سر لج افتاده، تحلیل مفصلی دارد. حتی بعضی جاها هم ممکن است با دو دوتا چهارتا قانع نشود، چون رویایش از بین رفته و منطق را هم نمیپذیرد؛ مثلاً حتی اگر شما به چین نزدیک شوید و پولدار هم شوید، قبول نمیکند.
- بلوکات: یعنی پولدار شدن با چین را دوست ندارد ولی فقیر بودن با آمریکا برایش دلنشین است؟
- بلوکات: اولین قطعه از خاک فلسطین که به آن بازگردانده شده، سفارت فلسطین در ایران است که ایران این کار را کرده و این را کارشناسان فلسطینی هم اذعان داشته و از بابت این موضوع خوشحال بودند. بعد از آن، اول انقلاب که هنوز جنگ شروع نشده بود، یاسر عرفات به ایران آمد و هانی الحسن سفیر فلسطین در ایران است که ارتباطش با مجاهدین و گروههای دیگر برملا میشود و نفر دوم سفارت اخراج میشود. در این دوره روابط به سردی میرود و بعد از آن آقای مرحوم صلاح الزواوی میآید که سیاستهای خودش را داشت و زیاد سیاستهای تشکیلات خودگردان را پیاده نمیکرد. شیخی بود در وسط کار که انصافاً آن سیاست را خوب جلو میبرد، ولی حدود ۴۰ سال تا وقتی که ایشان مرحوم شدند، دو سه سال پیش؛ سفارتخانه بیشتر یک ویترین نمایشی بود. ما سیاستهای منطقهایمان را با گروههای حماس و جهاد و گروههای دیگر جلو میبردیم و در مقابل هم ما سفارتی در فلسطین و کرانه و اردن نداشتیم و قواعد دیپلماتیک جاری نبود. یا آقای ناصر ابوشریف، رئیسدفتر جهاد میگفت: «من فلسطینی، آیا میتوانم به سفارت رفته، اقامت بگیرم و به کرانه بروم؟» ایشان که از خودش هیچ صلاحیتی برای این کار ندارد و ما خیلی دوست داشتیم این سوالات را جواب دهیم و با خانم سلام الزواوی که دختر آقای صلاح الزواوی هستند و سفیر شدند، بالای ۱۰ بار با دفترشان تماس گرفتیم، نامه زدیم. اما او در بحث صحبت کردن و مصاحبه با هیچ رسانهای در ایران رغبتی نداشت و کاملاً سیاستهایشان، سیاستهای محمود عباس و تشکیلات خودگردان است که ما کارنامهشان را میدانیم و در یک دورهای که بحث توافق اسلو بود، خود جهادیها و حماسیها را میگرفت زندانی و شکنجه میکرد. ما به جواب خیلی از سوالات نرسیدیم و نتوانستیم این ارتباط را برقرار کنیم و سفارت فلسطین چنانکه دیدیم، بیشتر یک مکان نمایشی و ویترینی بود.[۲]