«زیاد از این اتفاقها میافتد. خودم رفتم برای یک نقش. انتخاب هم شدم و از بین دو نقش، یکی را به من دادند. تهیهکننده آمد گفت نقش نیکبخت حل شد؟ گفتند بله، فلان نقش را دادیم به نیکبخت. گفت نه، پای این نقش، ۵۰۰ تومن خوابیده است، آن یکی را بدهید به نیکبخت.»[۲]
محمد نیکبخت
هنرپیشه | |
![]() | |
اطلاعات شخصی | |
---|---|
نام کامل | محمد نیکبخت |
محل اقامت | تهران |
اطلاعات هنری | |
آثار | «رقص روی شیشه» «گناه چهارم» |
محمد نیکبخت معروف به عمو نیکبخت فعال حوزه سینما و هنرپیشه سینما و تلویزیون اهل ایران است. هرچند او در آثاری همچون فیلمهای «میلیونر میامی»، «وقتی برگشتم»، «مرد بازنده»، «الناز»، «وروجکها»، «روشن»، «بیصدا حلزون»، «بیرو»، «بانک زدهها»، «ضربه فنی» و سریالهای «رقص روی شیشه»، «گناه چهارم» بهعنوان بازیگر حضور داشته اما عمده شهرت او در میان اهالی سینما به حضور مستمر در رویدادهای سینمایی و اخلاق نیکوی او در ارتباط با اقشار مختلف رسانه و سینما باز میگردد. نیکبخت سالهاست بهعنوان همکار در رویدادهای مختلف سینمایی مانند جشنواره فیلم فجر حضور داشته است. وی بازیگر فیلمهای کوتاه «عمو» و «پرتوک» هم بوده است.[۱]
احسان عبدیپور نویسنده و کارگردان سینما در شبکه اجتماعی خود به تحسین و تمجید محمد نیکبخت و حضور مفیدش در سینمای ایران پرداخت.

گفتاورد
احسان عبدی پور در اینستاگرام خود نوشت :
یکی تو بوشهر داشتیم وسط بازار رو یه سینی رویی فلفل میفروخت.
سی سال.
از رو جای بساطش مردم آدرس میدادن به هم. مثلا میگفتن: صد قدم بعد سینی منصورو.
جراحی(شهر جراحی) یه سیگار فروشی داشت سر چهار راه تابستون و زمستون، سرما و گرما، اینقدر وایساد که صاحبش شد! مردم از روش آدرس میدادن. هر چی شهرداری تابلو زد،اسم گذاشت، مردم گفتن چارراه فاخر. اسمش فاخر بود. چهارراه فاخر موند.
وقتی منصور مُرد، قد یه تاجرِ اسمی، یه استاندار سابق، یا بازیکن فوتبال صدا کرد. رفته بود تو مغز شهر. تاجی که استمرارهای مینی مال، سر آدمها میذاره، ناپلئون هم از برداشتنش عاجزه.
همه ی اینا گفتم که برسم به اینجا، به جشنواره کوچیک فجر: هیات داوران که پاکت رو باز کنند و اسم برنده رو بخونن، هوار و هلهله که سقف برج میلاد رو بشکافه، تو غلغله ای که صدا به صدا نمیرسه،
یه مرد مو جوگندمیِ کت خاکستری، سالهاس که مث محمد علی فروغی، حالا نه رضا و ممدرضای پهلوی رو، بل برنده های سینمای ایران رو تا پای پله مشایعت میکنه. او هزار تا آدم رو در ثانیه های نخست اشتهار، راه برده.
او اولین نفرِ جهانه که پایین اومدنا، میره و اضافه شدن عضو جدید ارتش سینما رو بهش تبریک میگه. محمد نیکبخت.
حالا از رو ممد میشه آدرس داد.
تو کاخ جشنواره دیدمش. گفتم: ممد وضع فیلما؟
سرشو جنبوند.
مث مردی که بچه هاش تن به کار نمیدن جنبوند.
انگار وقتی ما فیلم خوب نسازیم او ناخوش و خراب میشه.
سینمای ما تا سامان، ده تا ممد نیکبخت فاصله داره.
دبیرهای ساعتی و رییس های فصلی پاشن جلو پاش. قشنگی جشنواره های صاب ندار ایران اونه.
برای افتتاحیه فیلم “پاپ” پنجاه تا مهمان دعوت گرفته بودیم. رفیقم پرسید ممد آقا آژانس کاربلد هست که دعوت نامه ها رو ببره؟
پاشد زیپ کاپشنشو داد بالا گفت: مگه فیلمِ هنرتجربه چه در میاره که کرایه ی پنجاه تا آدرس بده به آژانس؟بنظرم تعریف سینمای مستقل، ممد نیکبخت است که نشسته ترک موتور سی جی ش، دارد لای ماشینها ویراژ میرود و زیر کاپشنش از دعوت نامه های افتتاحیه یک فیلم ستاره ندار پُف کرده.
این دلِ در گروی سینما را هیچ وزیر و رییس و دبیری نداشت و تا اطلاع ثانوی نخواهد داشت.
آنها اجاره نشینهای بار خورده یا بادآورده به سینمای ایراناند.[۳]
پانویس
- ↑ «محمد نیکبخت». دریافتشده در ۱۱ مهر ۱۴۰۳.
- ↑ «فروش نقش درجه ۳ در سینما به قیمت نیم میلیارد!». ۳۰ تير ۱۴۰۳. دریافتشده در ۳ آبان ۱۴۰۳. تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ «درباره محمد نیکبخت /یادداشتی از احسان عبدی پور». ۲۲ بهمن ۱۴۰۰. دریافتشده در ۱۴ آذر ۱۴۰۳.