ناصر ارمنی (کتاب)

از یاقوت
تصویری از جلد کتاب
تصویری از جلد کتاب
اطلاعات کتاب
نویسندهرضا امیرخانی
تاریخ نگارش۱۳۷۸
موضوعدفاع مقدس
سبکرمان
زبانفارسی
تعداد صفحات۱۸۰
قطعرقعی
اطلاعات نشر
ناشرافق
شابک9789643373412


کتاب ناصر ارمنی، مجموعه‌ای از یازده داستان کوتاه از رضا امیرخانی است که با زبانی روان و پرداخت دقیق به جزئیات، موضوعات اخلاقی، اجتماعی، و تعاملات انسانی را بررسی می‌کند. داستان‌ها از طریق شخصیت‌های متنوع و استفاده از نمادگرایی، پیامی از حقیقت و نقد اجتماعی ارائه می‌دهند. این اثر، که نخستین تجربه نویسنده در حوزه داستان کوتاه است، توجه مخاطبان را به سبک نوشتاری متفاوت امیرخانی جلب کرده و به‌خاطر خلاقیت و پرداخت هنرمندانه، بازخوردهای مثبتی از سوی خوانندگان و منتقدان دریافت کرده است.

نویسنده

رضا امیرخانی نویسنده و منتقد ادبی ایرانی است. او مدتی رئیس هیئت‌مدیره انجمن قلم ایران بود. او تاکنون آثار مختلف رمان، داستان بلند، مجموعه داستان کوتاه، سفرنامه و مقالات بلند تحلیلی اجتماعی را نگارش کرده است. برخی از آثار وی به زبان‌های روسی، اندونزیایی، عربی، اردو و ترکی ترجمه شده است. وی از پرطرفدارترین رمان‌نویسان ایرانی است و تا کنون جوایز و افتخاراتی از برای نوشتن آثارش به دست آورده است.

معرفی کتاب

ناصر ارمنی مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه نوشته رضا امیرخانی است که به‌عنوان اولین تجربه داستان کوتاه او شناخته می‌شود. این کتاب شامل یازده داستان با نام‌هایی چون «زمزم»، «انگشتر»، «رتبه قبولی»، «یک پژوهش خشن»، «کوچولو»، «ناصر ارمنی»، «کمال»، «سه نفر»، «خیابان»، «سال نو» و «گوش شنوا» است. برخلاف آثار بلند امیرخانی، این مجموعه تجربه‌ای متفاوت و خاص برای طرفداران او فراهم می‌کند و توانسته است مخاطبان را با سبک نگارش ویژه نویسنده همراه سازد.

این کتاب در سال ۱۳۷۸ در ۱۷۹ صفحه توسط انتشارات نیستان منتشر شد.

شخصیت اصلی و پیام داستان

این کتاب داستانی به جهت متعدد بود داستان‌ها از شخصیت‌های مختلفی برخوردار است. شخصیتی که نام او بر نام کتاب گذاشته شده است، «ناصر ارمنی» است که نمایانگر حقیقت‌های اجتماعی و تعاملات انسانی در بافتی خلاقانه و گاه نمادین است. پیام مجموعه بر موضوعاتی همچون اخلاق، تعاملات انسانی و نقد اجتماعی متمرکز است و از طریق شخصیت‌های متنوع به آن‌ها می‌پردازد.

در داستان اول این مجموعه به نام «زمزم»، داستان پسری به نام سهراب روایت می‌شود که پشت تشتک‌های نوشابه زمزم، به دنبال جمله «زمزم نوشابه ایرانی ذائقه ایرانی» می‌گردد. اگر ۵ تشتک با این جمله را پیدا کند، به او یک سکهٔ طلا داده می‌شود. سهراب به جستجوی این جمله با علاقه‌ای عمیق می‌پردازد و در نهایت در یک رستوران کار می‌کند و شرایط کاری او برای دستیابی به این جمله خاص است.

سبک نوشتاری و ویژگی‌های ادبی

سبک رضا امیرخانی در این اثر، همچون دیگر آثارش، خاص و متفاوت است. نویسنده با زبانی روان، پرداخت دقیق جزئیات و استفاده از المان‌های فرهنگی و اجتماعی توانسته است فضایی جذاب ایجاد کند. او از استعاره‌ها و نمادگرایی بهره برده و گاه شخصیت‌هایش را به‌صورت غیرمستقیم به دیگر آثارش مرتبط کرده است.

جوایز و بازخوردها

این مجموعه به دلیل ارائه داستان‌های کوتاه و متفاوت از امیرخانی، توجه زیادی را به خود جلب کرده و بازخوردهای مثبتی دریافت کرده است. مخاطبان آن را ستودنی و خلاقانه توصیف کرده‌اند و توانسته است میان دوستداران ادبیات معاصر جایگاه خوبی پیدا کند؛ هرچند شخص نویسنده از نوشتن آن ابراز پشیمانی کرده است. این کتاب، دومین تجربه کتاب‌نویسی نویسنده و با هدف تجربه داستان کوتاه‌نویسی در کنار تجربه موفق رمان‌نویسی بود.

گفتاوردها

«ناصر ارمنی» اشتباهی بود بر مبنای آموزه‌های داستان‌نویسی. می‌گفتند قبل از رمان باید داستان کوتاه نوشته باشی. من اول رمانم را نوشته بودم، بعد دیدم این‌طوری که خیلی بد شد! مثل دانشگاه که جای پیش‌نیازها را عوض می‌کردیم، تصمیم گرفتم پیش‌نیاز رمان را که همان داستان کوتاه باشد پاس کنم تا گرفتار ادارهٔ آموزش نشوم! ناصر ارمنی بی‌معنی بود؛ به‌همان اندازه که پاس‌کردن پیش‌نیاز بی‌معنی است.


برشی از کتاب

می‌گویند ناصر هنوز به دنیا نیامده بود که پدرش خانه‌ی بالای حسن آباد را خرید. می‌گویند پدر ناصر که دو زنه شد، مجبور شد خانه‌ای دیگر بخرد و به مفهوم واقعی کلمه، «تجدید فراش» کند. یک زن در خیابان مختاری، خانه‌ی آبا و اجدادی، یک زن در بالای حسن آباد، توی محله‌ی ارمنی‌ها. زن دوم، زایمان اول پسر می‌زاید. همین ناصر را. خانه بزرگ و دلبازی می‌خرد، دوتای خانه‌ی اولی. نه اینکه خیلی عاشق چشم و ابروی مادر ناصر باشد، بلکه بیشتر به خاطر ارزانی. توی محله ارمنی‌ها - که فقط دو تا چهارراه بالاتر از میدان شاهپور بود - زمین را به نصف قیمت می‌شد خرید. آن زمان‌ها عار و ننگ بود که کسی در محله‌ی ارمنی‌ها خانه بخرد. محله‌ی ارمنی‌ها را فقط عزب‌ها و اهل نوشیدن می‌شناختند. به‌خاطر پیاله‌فروشی نقلی پطروسیان. چیزهای دیگری هم می‌گفتند؛ اما ارمنی‌ها خیلی اهل آن‌جور کارها نبودند. اگر هم بودند به بقیه راه نمی‌دادند. کار پدر ناصر بی‌حکمت نبود. زن دوم اگر در محل می‌ماند، مایه مکافات می‌شد. توی قهوه‌خانه حسین ترکِ مولوی و مسجد قندیِ خانی‌آباد و این‌ور و آن‌ور نقل مجلس می‌شد. - پیرمرد خجالت هم نمی‌کشه. با این سن و سال قبیحه. ولی پیرمرد مرده. پسر ساخته. باید بریم ببینیم کدام عطاری نسخه می‌پیچه! - پسر چیه؟ ... توی این سن و سال زنگوله برای تابوتش درست کرده. -ننه پسره هم که جوونه. پیرمرد بمیره، خونه را بالا کشیده یک استکان آب هم روش. - اما عقل کرده و خونه را به اسم پسره کرده. اگر به اسم خودش می‌کرد، به پسره هیچ چی نمی‌رسید. خانه بزرگ بود. آن زمان‌ها توی سند مساحت را نمی‌نوشتند. فقط حد و حدود را مشخص می‌کردند، از شمال به کلیسای مریم باکره. از غرب به خانه استفانیان درشکه‌ساز، از شرق هم به خانه یک ارمنی دیگر. اگر امروز آن خانه را خراب نکرده بودند، بیشتر از دو هزار متر زمین داشت.