گروه جهادی انسانم آرزوست

از یاقوت
نشان‌واره گروه انسانم آرزوست

گروه جهادی انسانم آرزوست یک مجموعه فعال در زمینه محرومیت‌زدایی و رشد فرهنگی و تربیتی کودکان و نوجوانان در مناطق آسیب‌پذیر تهران است. این گروه که از سال ۱۳۹۲ فعالیت خود را آغاز کرده است این گروه جهادی با الگوبرداری از فعالیت‌های امام موسی صدر و حاج عبدالله والی، در محله هرندی (دروازه غار) و با شعار «برای انسان گردآمده‌ایم»، در حوزه‌های مختلف فرهنگی، تربیتی، اشتغال‌زایی، خیریه و کاهش آسیب‌های اجتماعی فعالیت می‌کند. فعالیت‌های اولیه این گروه با تمرکز بر کودکان و نوجوانان آسیب‌پذیر آغاز شد، اما با توجه به نیازهای جامعه هدف، این گروه به مسائل خیریه، معیشت، مشاوره، مددکاری اجتماعی و اشتغال‌زایی نیز پرداخته است. در حوزه اشتغال‌زایی، گروه توانسته از سال ۱۳۹۸ به بیش از ۱۵۰۰ نفر فرصت‌های شغلی پایدار ایجاد کند. همچنین در تأسیس مدرسه حمایتی برای کودکان در معرض آسیب پیشتاز بوده است.

از دیگر فعالیت‌های مهم این گروه می‌توان به برگزاری روزانه کلاس‌های ورزشی (رزمی، فوتبال و شنا)، اجرای طرح مهر و وفا در قالب مسجد-مدرسه برای مقطع ابتدایی، برگزاری مراسم مذهبی و رویدادهای فرهنگی، راه‌اندازی خانه هنری-رسانه‌ای دروازه غار با حمایت سازمان اوج، تشکیل گروه سرود کانون محمدیه و برگزاری دوره‌های آموزشی در رشته‌های مختلف از جمله فیلمنامه‌نویسی، نویسندگی، طراحی و عکاسی اشاره کرد. این گروه همچنین اردوهای دانش‌آموزی و خانوادگی را برای تقویت ارتباطات اجتماعی و فرهنگی برگزار می‌کند و همواره نگاه ویژه‌ای به کودکان و نوجوانان آسیب‌پذیر دارد.

زیر مجموعه‌ها

انسانم آرزوست دارای زیرمجموعه‌هایی نظیر مدرسه محمدیه، کانون محمدیه، کمپ ترک اعتیاد فاران، مرکز مشاوره رویش و خیریه انسانم آرزوست است که خدمات متنوعی را به جامعه خود ارائه می‌دهند.

  • کانون محمدیه: بزرگ‌ترین معضل محله هرندی وجود فروشندگان و مصرف کنندگان مواد مخدر است. این گروه اعتقاد دارد با حفظ خانواده‌های اصیل در محله هرندی، می‌شود جلوی گسترش این آسیب‌ اجتماعی را گرفت. از این رو از سال ۱۳۹۶
  • کانون تربیتی کودکان و نوجوانان محمدیه: را در دل این محله راه‌اندازی کرد تا بتوان یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های خانواده‌ها که تربیت و تفریح فرزندان است را برطرف کرد.
  • فاران: از دیگر فعالیت این گروه تأسیس کمپ ترک اعتیاد، مراکز مهارت آموزی و اجتماع پذیری فاران (ویژه نجات یافتگان از اعتیاد) و خانه‌ بین راهی است که با نام فاران (به معنای معجزه رهایی) راه‌اندازی شد. فاران آمده است تا پناهگاهی برای معتادینی که نیاز به ترک اعتیاد دارند، باشد.
  • مدرسه محمدیه در سال ۱۴۰۱ با کمک خیرین، گروه انسانم آرزوست توانست دبستان پسرانه محمدیه را ویژه دانش آموزان مستعد محلات هرندی، مولوی، شوش و قیام به صورت رایگان برپا کند. هدف از تشکیل مدرسه جذب و نخبه پروری دانش آموزان جنوب تهران با روش‌های نوین تدریسی، انجام کارهای گروهی و آموزش سبک زندگی اسلامی ایرانی است تا بتوان از این طریق نسلی با تربیت همه جانبه تحویل جامعه دهد.
  • خیریه انسانم آرزوست کمک معیشت خانواده‌های مستحق یا بد سرپرست آبرومند که در شرف آسیب هستند، اطعام در مناسبت‌های مذهبی نظیر ماه مبارک رمضان، ماه محرم و اعیاد، توزیع سبد کالا به خانواده‌های تحت پوشش، کمک جهیزیه به خانواده‌های نیازمند، به‌وجود آوردن شرایط خدمات درمانی رایگان برای اهالی محله هرندی، اعطای وام قرض الحسنه به متقاضیان و خانواده‌های شناسایی شده از جمله فعالیت‌های خیریه انسانم آروزوست می‌باشد.

روایتی از فعالیت‌های گروه جهادی انسانم آرزوست در محله هرندی با تمرکز بر مسائل کودکان و نوجوانان


گفتاورد

درد و دل صادق امامی یکی از اعضای گروه انسانم آرزوست که از چند اتقاق تراژیک که در محله هرندی رقم می‌خورد می‌گوید.
بسم الله
قصد این چند خط، تلخ کردن این به ظاهر شیرینی‌ها نیست! هر چند پیام تلخی است.
مادربزرگ پدرام (پدرام؛ کودکی که مادرش زندان و پدرش ناکجا آباد است و تنها با مادربزرگ‌اش زندگی می‌کند) برای سومین روز جهت تأمین مخارج ترخیص شوهرش از سردخانه آمده مسجد تا بشود کاری کرد. (ماجرای مفصلی است)
محمدحسین دانش آموز ۱۶ ساله‌ی دوسال پیش‌مون که چند ماهی است ندیدم‌اش، با فاصله دو متری دست دراز می‌کند برای سلام و چند قدم عقب می‌ایستد، می‌گویم چه شده؟ زیر لب می‌گوید آب‌جو خوردم و سرش را پایین می‌اندازد و می‌رود.
تماس مادر شایان (۱۶ ساله) برای مساعدت مالی، از شاگردان سال ۹۶ کانون، که پارسال در یک نزاع فوت شد.
چندین سرفصل دیگر مختص امروز می‌توانم اضافه کنم در همین حد و حدود که از حوصله خارج است و خب خیلی از مسائلی هم هست که نمی‌شود بیان کرد.
همه‌ی این‌ها کنار، خبر لغو شدن ملک پر ماجرای مدرسه‌ای که سه سالی است داریم سعی می‌کنیم به سمت تأسیس‌اش برویم. ماجراهای چند ساعته‌ی اخیرمون بود و شاید باور نکنید اما یک روز تقریبا عادی ماست.
این اخبار و مراجعات؛ که هنوز دقیق نمیدانم ماموریم به فاش نکردن یا فاش کردن! امیدوار بودن و امید دادن ناممکن بنظر می‌رسد ولی رفقای ما در کانون، فاران، خیریه، اشتغال و... همچنان دارند می‌جنگند.
این وقت شب در این بین، دیدن یک پیامک در موبایل‌ام من را وا داشت این متن را برخلاف مشی همه‌ این سال‌ها که ننوشتن و نگفتن بود، بنویسم.
پیامک یک ماه پیش آرش، جوان خوش تیپی که تا پارسال ساکن خانه راهی بود ولی متاسفانه دوباره درگیر اعتیاد شد:
«سلام. به آقا مصطفی گفتم میرم یه چیزی بخورم بیام خدمت‌تون یه صحبتی کنیم اگه قسمت باشه برم بخوابم خسته شدم از این دربه دری.»
آرش نشد که برای ترک مواد بخوابد؛ و دو سه شب پیش به رحمت خدا رفت ولی پیام‌اش در ذهنم خواهد ماند از قسمت، خستگی، در به دری و خوابیدن[۱]


پانویس

  1. «دل نوشته‌ای تراژیک از صادق امامی». دریافت‌شده در ۲۰ دی ۱۴۰۳.