آب هرگز نمی‌میرد (کتاب)

از یاقوت

این نوشتار توسط گروه پژوهشگران یاقوت راستی آزمایی و تایید شده است.

آب هرگز نمی‌میرد
اطلاعات کتاب
نویسندهحمید حسام
تاریخ نگارش۱۳۹۳
موضوعدفاع مقدس
سبکتاریخ شفاهی
زبانفارسی
تعداد جلد۱
تعداد صفحات۳۶۲
اطلاعات نشر
ناشرصریر (نشر نسخه چاپی)
نشر قناری (نشر نسخه صوتی)
محل نشرتهران، ایران
تاریخ نشر۱۳۹۳
شابک۹۷۸-۶۰۰-۳۳۱-۰۱۹-۳
ترجمه فارسی
نام کتابکتاب آب هرگز نمی‌میرد


آب هرگز نمی‌میرد (انتشار در ۱۳۹۳) عنوان کتابی به نویسندگی حمید حسام است که به بیان تاریخ شفاهی دفاع مقدس می‌پردازد و این کار را در خلال روایت خاطرات یکی از فرماندهان لشکر ۳۲ انصارالحسین، میرزامحمد سُلگی، انجام می‌دهد. این کتاب برگزیده هشتمین جشنواره جلال آل احمد است.

تیزر سینمایی «آب هرگز نمیمیرد»


محتوای کتاب

کتاب «آب هرگز نمی‌میرد» در ۱۱ فصل، نوشته شده است و در پایان هر فصل، بخشی با عنوان تصاویر قرار دارد. در این کتاب، حمید حسام روایت خود را از بدو تولد میرزامحمد سلگی آغاز می‌کند تا مخاطب را بیشتر با شرایط زندگی او، خانواده و اندیشه‌هایش آشنا کند. میرزامحمد در کودکی برای کمک به پدرش تحصیل را رها می‌کند و به کشاورزی روی می‌آورد و پیشه پدر را دنبال می‌کند. او در نوجوانی برای زندگی بهتر همراه با برادر بزرگترش برای کار راهی تهران می‌شود و با دنیایی جدید آشنا می‌شود. نویسنده در فصل‌های پیش از آغاز جنگ تحمیلی، مخاطبان را با خانواده‌ی شخصیت اصلی کتاب آشنا می‌کند و عکس‌هایی را نیز در پایان هر فصل دربارهٔ شخصیت‌ها و مکان‌های کتاب، جای داده است.

قبل از انقلاب اسلامی ایران، میرزامحمد سلگی راهی سربازی می‌شود و پایان سربازی میرزای جوان همزمان با انقلاب و آغاز جنگ می‌شود؛ اما او میدان جنگ را ترک نمی‌کند. کتاب آب هرگز نمی‌میرد تنها روایت زندگی یک فرد نیست بلکه مرور مشاهدات این فرد از جنگ‌ها، استراتژی‌های جنگی و سرنوشت سایر همرزمان میرزامحمد سلگی است که در فصل‌های گوناگون کتاب با آنها آشنا می‌شویم.

انتشار و چاپ

کتاب آب هرگز نمی‌میرد، توسط انتشارات صریر و با مقدمه سازمان ادبیات و تاریخ دفاع مقدس در سال ۱۳۹۳ منتشر شده است. همچنین این اثر توسط نشر قناری با گویندگی بیژن علی‌محمدی، به صورت صوتی منتشر شده است.

جوایز و افتخارات

تصویر تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب آب هرگز نمی‌میرد

تقریظ آیت‌الله خامنه‌ای بر کتاب

  • آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در تقریظی بر این کتاب نوشته است:[۳]

    بسم الله‌ الرّحمن‌ الرّحیم. سلام بر یاران حسین(علیه‌السّلام) و سلام بر لشکر انصارالحسین همدان؛ و سلام بر شهیدان، دلاوران، فدائیان، شیران روز و عابدان شب؛ و سلام بر شهید زنده میرزا محمد سُلگی و بر همسر با ایمان و صبور او؛ و سلام بر حمید حسام که دردانه‌هایی چون سُلگی و خوش‌لفظ را به ما شناساند. ساعت‌های خوش و باصفایی را با این کتاب گذراندم و بارها با دریغ و حسرت گفتم: درنگی کرده بودم کاش در بزم جنون من هم / لبی‌ تر کرده زان صهبای جام پرفسون من هم / هزاران کام در راه است و دل مشتاق و من حیران / که ره چون می‌توانم یافتن سوی درون من هم … در میان کتاب‌های خاطرات جنگ، این، یکی از بهترین‌ها است. نگارش درست و قوی، ذوق سرشار، سلیقه و حوصله، همّت بلند، همه با هم دست به کار تولید این اثر شده‌اند. کتاب خانم ضرّابی در شرح حال شهید عالی‌مقام علی چیت‌سازیان نیز دارای همین برجستگی‌ها است. این دو نفر از ستارگان اقبال همدان‌اند. بهمن ۹۵

برشی از کتاب

چشمم باز شد، دور و برم چند پرستار دیدم. یکی از آن‌ها شورت پارچه‌ای آورد که با کمک او و بقیه بپوشم، ملحفه را کنار زدند، دیدم پا ندارم.
روبروی اتاق، فرمانده لشکر حاج علی شادمانی ایستاده بود و داشت گریه می‌کرد.
هرچه فکر کردم کجا بودم و چه اتفاقی افتاده چیزی به یاد نیاوردم. بیمارستان در بانه بود. اما امکاناتی برای درمان نداشت. چند مسکن و سرم تزریق کردند چشمانم کمی سو گرفت، هنوز دانه‌های اشک را روی صورت فرمانده لشکر می‌دیدم که دست توی موهایم می‌کشید و دلداریم می‌داد.
در بیمارستان همان پوست نیم‌بند پای چپ را با قیچی کندند و هر دو پا مثل هم از زیر زانو قطع شدند و استخوان‌ها از بالای زانوهای هر دو پا تا کشاله ران شکسته و پر از ترکش ریز.
ظرف یک ساعت اتاقی که بستری بودم از هم‌رزمان پر شد. آمده بودند که خون بدهند، علی چیت‌سازیان پیش‌قدم شد و اولین کیسه خون را او داد و چند نفری که گروه خونشان می‌خورد خون دادند.
چشم‌درچشم علی چیت‌سازیان داشتم، اگر می‌دانستم این آخرین بار است که او را می‌بینم، هرگز چشمانم را نمی‌بستم اما از اینکه خون شیرمردی مثل علی چیت‌سازیان در رگ‌هایم جاری می‌شد احساس خوبی داشتم. خیلی زود خبر مجروحیتم تا قرارگاه نجف رفت. فرمانده سابق لشکر ما حاج مهدی کیانی معاون قرارگاه نجف شده بود اما قبل از آمدن او از هوش رفتم.

گفتاورد

از اتفاقی که برایت یقینی و امری واقع است، اما از بس عجیب است که خوانندهٔ کتاب تصور می‌کند ساختهٔ خیال و ذهن نویسنده است، چگونه می‌توان نوشت؟ حرف میرزامحمد سلگی حرف خودش نیست؛ بلکه حرف یک تاریخ است و مربوط به یک نفر نیست؛ بلکه انعکاس ایده، آرمان و آرزوهای یک نسل است.
دیدم کلام آقای سلگی پر از حادثه و حماسه است و هیچ نیازی به تلاش و دست و پا زدن قلم من ندارد و همان روایت صادقانه است که رهبر معظم انقلاب فرمودند. اگر این مسئله کشف شود و معدن کلام میرزامحمد سلگی باز شود، می‌شود این را باورپذیر دانست و خواننده کتاب را با میل می‌خواند و می‌پذیرد. در تاریخ شفاهی چیزی را خلق نمی‌کنیم؛ بلکه به کشف می‌پردازیم.
به دنبال شناسنامهٔ عاشورا در جنگ بودم که بگویم هرچه داریم، از سیدالشهدا(ع) است. دیدم روضه‌هایی که پدر ایشان در کودکی برایشان می‌خواند، قطعهٔ اول پازل را شکل داده است. تا زمانی که سلگی اصرار می‌کند نام گردان را «ابوالفضل» بگذارند. تأسی به مرام حضرت ابوالفضل(ع) مثل آب نخوردن و تشنه ماندن نیز دیده می‌شود. وقتی از یک گردان ۴۵۰ نفره، ۸۰ نفر باقی مانده، سلگی تازه رجز حضرت ابوالفضل(ع) را می‌خواند تا آنجا که می‌گوید چرا همه شهید شدند و من ماندم و از خدا می‌خواهد تا شهید شود. تا اینکه دعای همسر ایشان مستجاب می‌شود که از خدا خواسته بود ایشان دیگر پای رفتن نداشته باشد و در نهایت، دو پای ایشان قطع می‌شود.
شهید حسین همدانی فرمانده سلگی بود؛ اما خودش را مرید او می‌دانست. دایرةالمعارفی از هر آنچه در جنگ وجود داشت و می‌توانست آیینهٔ تمام‌نمای جنگ باشد، در کلام سلگی دیدم. او از روزی که زیر ذره‌بین توجه قرار گرفته، دارد عذاب می‌کشد و رنج می‌برد؛ چون هنوز در قاعدهٔ همان سلوکی است که در شهدا بود.[۴]


پیوند به بیرون

پانویس

  1. «تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «آب هرگز نمی‌میرد» منتشر می‌شود». ۱۹ بهمن ۱۳۹۵. دریافت‌شده در ۴ مرداد ۱۴۰۳.
  2. ««آب هرگز نمی‌میرد» عنوان برگزیده هشتمین جایزه ادبی جلال آل احمد». ۵ آذر ۱۳۹۴. دریافت‌شده در ۴ مرداد ۱۴۰۳.
  3. «متن تقریظ رهبر معظّم انقلاب اسلامی بر۴ کتاب دفاع مقدّس». ۲۰ بهمن ۱۳۹۵. دریافت‌شده در ۳۱ فروردین ۱۴۰۳.
  4. حمید حسام: «آب هرگز نمی‌میرد» روایت‌گر آرمان و آرزوهای یک نسل است.خبرگزاری تسنیم، تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۸