در حیرت از این نباش که چرا، سحَرها میل به برخاستنت نیست، و میل به راه رفتن، دویدن، جهیدن، خندیدن . . . در حیرت از این همه دلمردگی، بیحوصلگی، دلتنگی، خستگی و فرسودگی نباش . . . در حیرت از این نباش که نمیتوانی زیر لب زمزمه کنی، آواز بخوانی، به آوازهای دیگران گوش بسپاری . . . برانگیخته شوی - به شوق و شور بیایی . . . گریه کنی - فریادهای شادمانه برکشی - مهرمندانه و راضی، به دیگران - به دختران و پسران جوان - به لبخندهای شیرین . . . و در حیرت از اینکه - عظمت کوهها را ادراک نمیکنی شوکت رودخانهها را - لطف مهتاب را - رؤیا آفرینی ابرها را - دشتها - کویرها - گلها - پرندهها - و نگاههای پنهانی را. و زیبایی خیالانگیز باران، برف، نسیم، جاده، و جنگل را . . . عزیز من! عشق را قبله نکردی تا پرواز را یاد بگیری - شادمانه گریستن را - به تمامی دیدن، شنیدن، بوسیدن، لمس کردن را . . . - رابطهای زنده و پویا با اشیاء برقرار کردن را - به نیروی لایزان تبدیل شدن را . . . نه فقط به فردا - به هزاران سال بعد اندیشیدن را - نه فقط به مردم یک محله، یک شهر، یک سرزمین بلکه به انسان اندیشیدن را . . . عزیز من! آخر عاشق نشدی - تا برای بودن، رفتن، ساختن، خواندن، جنگیدن، خندیدن، رقصیدن و خوب . . . و پر شکوه مردن دلیلی داشته باشی - آخر عاشق نشدی عزیز من! چه کنم؟ چه کنم که نخواستی، یا نتوانستی بهسوی چیزی که اعتباری، شکوهی، ظرافتی، لطفی، ملاحتی، عطری، و زیبایی یگانه ای دارد، پلی از ابریشم هزار رنگ عشق بسازی و بندبازانه آن پل ابریشمین را بپیمایی … چه کنم؟ از عشق سخن باید گفت… همیشه از عشق سخن باید گفت.
آتش بدون دود (کتاب)
![]() | |
اطلاعات کتاب | |
---|---|
نویسنده | نادر ابراهیمی |
موضوع | زیباییهای ترکمنصحرا، یکی از قهرمانان ترکمن و مبارزات انقلابی معاصر |
سبک | رمان |
زبان | فارسی |
قطع | رقعی |
طراح جلد | ۷ جلد |
ترجمه به دیگر زبانها | انگلیسی |
اطلاعات نشر | |
ناشر | روزبهان |
محل نشر | تهران |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۱۷۴۰۵۶۵ |
آتش بدون دود نوشته نادر ابراهیمی، رمان بلندی است که در هفت جلد نوشته شده است و دربارهٔ زیباییهای ترکمنصحرا، یکی از قهرمانان ترکمن و مبارزات انقلابی معاصر است. روایتِ آتش بدون دود، روایتِ سوم شخص است و داستان را راویِ «دانای کل» روایت میکند. شکل غالب روایت این داستان، موقعیت داستانی نقّال است.
عنوان این کتاب برگرفته از یک مثل قدیمی ترکمنی است: «آتش، بدون دود نمیشود، جوان، بدون گناه». آتش بدون دود با عنوان Fire without smoke به زبان انگلیسی نیز ترجمه شده است.
دربارهٔ کتاب
کتاب آتش بدون دود رمان بلندی است که در هفت جلد نوشته شده است و دربارهٔ زیباییهای ترکمنصحرا، یکی از قهرمانان ترکمن و مبارزات انقلابی معاصر است. آتش بدون دود روایتگر زندگی سه نسل از مردم صحرانشین ترکمن از عهد قاجار و پادشاهی ناصرالدین شاه تا پهلوی دوم و حکومت محمدرضا پهلوی است. آتش بدون دود داستانی عاشقانه ولی سرشار از غرور و خشونت است. نادر ابراهیمی در این کتاب از رویارویی علم و جهل و اختلاف نظر نسلها صحبت میکند. عشق و افسانه ترکمن را به تصویر میکشد و از پایبندی به اعتقادات و وطندوستی میگوید.
خلاصه کتاب
ایده اصلی کتاب آتش بدون دود که دو شخصیت اصلی به نامهای گالان و سولماز دارد را سالها پیش از این، روزی، دکتر خدر فروهر به نادر ابراهیمی داده است. نرّادی قهّار، که به هنگام تاسریختن، از اجدادش و دربارهٔ شخصیتی نزدیک به «گالان» برای نادر ابراهیمی سخن گفته است.
رمان آتش بدون دود با روایت پیدایش دو قبیله یموت و گوکلان آغاز میشود. دو قبیلهای که بعدها بر سر آب به اختلاف میرسند. تا آنجا که روابط قبیلهها، بهکلّـی قطع میشود و تنها ارتباط میان آنها تفنگ است و سرب داغ. از طرفی، بزرگ قبیله گوکلان – بیوک اوچی – دختری دارد به نام سولماز که گالان اوجای یموتی، به تحریک پدر و یارانش خواهان او میشود، اما «گوکلان به یموت دختر نمیدهد و از یموت دختر نمیآورد.»
پس گالان، سولماز را میرباید. دو برادر گالان در این راه کشته میشوند. گالان به خونخواهی برادرانش، بسیاری از خویشان و یاران بیوک اوچی را میکشد. تا اینکه سرانجام، تنها برادر زنده مانده سولماز – یت میش اوچی – به کمک دو تن از خویشان خود، گالان اوجا را بر لب چاه اینچه برون میکُشند. سولماز به خونخواهی همسر خود، تنها برادرش را – یت میش اوچی – از پای درمیآورد و خود نیز توسط یکی از گوکلانها، کشته میشود.
ماجرای رمان
داستان با اختلاف میان دو قبیله آغاز میشود این را با خواندن جملهٔ اولِ جلد اول میتوان دریافت؛ «گوکلان به یموت دختر نمیدهد و از یموت دختر نمیآورد، هنوز هم.» سپس توضیحی دربارهٔ چگونگی تشکیل این دو قبیله میآید. اختلافِ نخستِ میانِ این قبیلهها بر سر آب بوده. اولین شخصیتِ مهمی که در جلد اول با او آشنا میشویم گالان اوجا، پسری جنگجو و مقتدر است. گالان در طی گشتوگذارهای صحراییاش، سولماز را میبیند و در بند عشق گرفتار میشود! او دلباختهٔ دخترِ رئیسِ قبیلهٔ دشمن میشود. سولماز در ولایتِ خود به زیبایی و شجاعت مشهور است و چه عاشقانی که در بندِ او هستند. دیدارِ گالان و سولماز شبی در صحرا اتفاق میافتد و پس از آن، دو عاشقِ مغرور به یکدیگر نزدیک میشوند و ماجرا به اوج میرسد و در فرازونشیبِ عشق و تکبرِ گالان حرکت میکند! شعلهٔ عشقِ آن دو اطرافیان را میسوزاند. سولماز توسط معشوقش از چادر رئیس قبیله دزدیده میشود و در این اتفاق برادران گالان به دست هم ولایتیهای سولماز کشته میشوند و تعدادی از گوکلانیها نیز جان میبازند. کینه یموت به گوکلان بیشتر میشود چون به عقیدهٔ گالان گوکلان دو برادرش را به کشتن داد نه عشق او به معشوق! این نفرت و آتش انتقام همچنان میپاید و گالان و سولماز هم از قربانیان آن میشوند. داستان همواره بر محور شخصیت و افکار گالان اوجا، میچرخد و در ادامه ماجرا هم شاهد نشانههایی از آن هستیم و کردار گالان در شخصیت و طرز فکر فرزندان و نوادگانش نمایان میشود. روایت جلد دوم آغاز میشود اما با فاصلهٔ زمانی بسیار که روایتگر حیات فرزندان گالان و سولماز است مخصوصاً آلنی که نوهٔ آنهاست. ماجرای آلنی با کشمکشها و اختلافاتش با مردم صحرا آغاز میشود او میخواهد به شهر برود و از فارسها علم بیاموزد تا پزشک شود و کودکان صحرا را که به علت بیماری ناشناسی میمیرند، نجات دهد. اما همولایتیها مخالفند که او برای علمآموزی به شهر برود. آنها از شهریها کینه به دل دارند به علت کشت و کشتاری که در روستاها راه انداختند و زمینهایی که بالا کشیدند. اما آقاویلر در تصمیم خود مصمم است و پسرش را برای ادامه تحصیل به شهر میفرستد. درگیریهای آلنی با مردم صحرا همچنان ادامه دارد. او با دوراندیشی و تدبیر با مردم صحرا همراه میشود و درخت مقدس اینچه برون را با خود همراه میسازد تا مردم بپندارند که درخت مقدس او را برای نجات کودکان واسطه قرار داده به همین دلیل تصمیم گرفته که پزشک شود. در پایان جلد سه شاهد اتحاد تقریبیِ صحرا هستیم.

در سه جلد نخست، اتفاقاتِ داستان در صحرای ترکمن، ایری بوغوز، گومیشان، اینچه برون و گنبد رخ میدهد اما از جلد چهارم به بعد حوادث بیشتر در تهران و گاه صحرای ترکمن، شهرهای دیگر ایران و خارج از ایران، در فرانسه میگذرد. از ابتدای جلد چهارم است که آلنی وارد مبارزات سیاسی علیه حکومت میشود حکومتی که ظلم را سرلوحهٔ کار قرار داده و زمینهای ترکمن را به زور تصاحب میکند تا آنان را رعیت خود سازد. این درگیریها تا پایان داستان ادامه دارد. آلنی حزب وحدت مردم صحرا را به همراهیِ مارال، نامزدش، پایهگذاری میکند. آن دو حرکتی سیاسی را با یکدیگر آغاز میکنند و چنان همراه میشوند که در نهایت یکی میشوند. در بخشی از ماجرا شاهد مبارزات درونی آلنی هستیم که با عقاید ضدخدایی خود درگیر است! از نکات جالب توجه، دوستی او با ملا قلیچ بلغای، مردی مؤمن و ملای اینچه برون، است. رفاقت آنان تا پایان عمر میپاید. ملا او را به سمت عرفان هدایت میکند بلکه از آشفتگی ذهنش کاسته شود. پس از کودتای ۲۸مرداد، آلنی و همسرش به اروپا سفر میکنند و پس از بازگشت به ایران درحوالی سال ۱۳۳۸ مشغول تدریس در دانشگاه میشوند. ساواک همواره به مردم و ترکمنها ستم میکند، آرتا، نتیجهٔ گالان و فرزندِ آلنی و مارال، از سوی ساواک به اعدام محکوم میشود. پس از آن حکم، آلنی هم به قتل میرسد و مارال طی درگیریِ مسلحانه جان میبازد.
شخصیتهای اصلی رمان
گالان اوجا: پسری اهل قومِ یموت است که جنگاوری و شجاعتش زبانزد خاص و عام است. انسانی خودپسند که تنها بر باورهای خود معتقد است. مغرور و سنگدل جلوه میکند اما زمانی که زبانِ شاعری به سراغش میآید دلی نرم و نازک دارد. کینه، دشمنی، کشت و کشتار به خواستِ خود در دلش ریشه نزده! از کودکی او را با این افکار و عقاید پرورش دادهاند.
بویان میش: رفیقِ شفیق اوست از کودکی تا پایان عمر و تنها کسی که در دنیا، گالان از او حرفشنوی دارد گالانی که از پدرش هم حرف نمیشنود!
سولماز: تنها دخترِ رئیسِ قبیله گوکلان که گالان اوجا در پی نابودیِ آنهاست. دختری که از شدت زیبایی و شجاعت پسرانِ یک ولایت را دربندِ خود کرده و پدرش هراس دارد که او را به خانهٔ شوهر بفرستد مبادا خواستگارانش به جان یکدیگر افتاده و برادرکشی شود. که در نهایت به همسریِ گالان در میآید.
آلنی و مارال: در جلد دوم با آلنی و مارال آشنا میشویم که بعدها این دو با یکدیگر ازداوج میکنند. آلنی نوهٔ گالان اوجا است. وی انسانی تحصیل کرده، انقلابی و وطندوست است. او برای رهایی از ظلم و ستمِ حکومت پهلوی از هیچ تلاشی فرو گذار نمیکند.
جوایز و افتخارات
نادر ابراهیمی با نوشتن این رمان جایزه لوح زرین و دیپلم افتخار «بیست سال ادبیات داستانی ایران» را از وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت کرد و جوایزی همچون براتیسلاوا، تعلیم و تربیت یونسکو و کتاب سال ایران را گرفت.
مجموعه تلویزیونی آتش بدون دود

آتش بدون دود یک مجموعه تلویزیونی ایرانی است که در سال ۱۳۵۳–۱۳۵۴ و به کارگردانی نادر ابراهیمی ساخته شد و از تلویزیون ملی ایران پخش شد. این مجموعه بر پایهٔ آتش بدون دود نوشتهٔ ابراهیمی و در سه بخش ساخته شد:
- بخش اول «گالان و سولماز» نام دارد و موضوع آن حولوحوشِ اختلافها و رقابتهای دو قبیله ترکمن - یموت وگوگلان - است.
- بخش دوم «درخت مقدس» نام دارد و که در آن، نسل جدید این دو قبیلهٔ ترکمن، به اختلاف و درگیریهای پیشینیان خود ادامه میدهند.
- بخش سوم «اتحاد بزرگ» نام دارد و در آن، دو قبیله یموت و گوگلان سرانجام آشتی کرده و برخی افراد آن، با یکدیگر ازدواج میکنند.
برشی از متن کتاب
گفتاورد
نادر ابراهیمی: اینطور بگویم و خلاصتان کنم. نوشتنِ آتش بدون دود، کمرم را شکست. تمامم کرد. خُرد و خمیرم کرد. خسته و بیمارم کرد. من، همان کار را کردم که فرهاد کرد. فرهادِ کوهکن، سالیان سال، با تیشهای حقیر، کوهی سنگی را، ذرهذره از جا برداشت تا شاید آبِ چشمهای که به قصر سلطنتی میرسید، از آن جویِ باریکِ فرهادی به دشت بیاید و به دست مردم برسد. من، همان کار را کردم که فرهاد کرد؛ اما ذرهای اطمینان ندارم که آبِ باریکهای، حتی قطره آبی هم از قصر سلاطین به دشتهای مردم وطنم آورده باشم. به خدا اطمینان ندارم. غرور، چیزیست، اطمینان چیز دیگری. مغرورم از اینکه چنین اثری را، در طول بیش از سی سال، آفریدهام با صبوری بیحساب، با حالتی همیشه میان عشق و جنون و خستگی و کلافگی و درماندگی… اما اینکه آیا این اثر، به راستی، همان کاریست که آرزو داشتهام باشد و یکی از بزرگترین داستانهای تمام تاریخ حیات بشر، امریست به کلی سوای آن غرور بیحساب. فقط و فقط در طول زمان، «اهل کتاب» میتواند بگوید که آتشْ بدون دود، نزدیک شد به آن چیزی که حق بود یا نشد. میگویم «اهل کتاب» و نه مطلقاً «اهل قلم». آتشْ بدون دود -همچنان که بارها گفتهام- بازمیگویم که عین واقعیت نیست؛ بل، داستانیست که تنگاتنگ و شانهبهشانهٔ واقعیت، حرکت کرده است؛ و از این داستان، درست به همین اندازه باید انتظار داشت نه بیشتر که مایه شرمساری من خواهد شد.»
پیوند به بیرون
- «آتش بدون دود» بار دیگر زیر چاپ میرود
- کتاب ” آتش بدون دود ” رمانی که آن را آغاز رمان ایرانی میدانند
- نقد و تحلیل ساختار و عناصر داستانی رمان آتش بدون دود
- «آتش بدون دود»؛ داستانی از لحظههای هیجانانگیز ترکمن صحرا
- ماجرای تقدیمنامه یک رمان به رهبر انقلاب
- جوان بدون گناه نمیشود، آتش بدون دود
- احمدرضا احمدی در یادبود نادر ابراهیمی: رمان ایرانی با «آتش بدون دود» آغاز میشود