سلام. حتا دو روز هم دوام نیاوردم. از پریروز که شما را دیدم، پرطاووسی که لای کتاب زیست دراز کشیده، چرت می زند؛ قبل از آن هر روز هفت- هشت صفحه جلو می رفت. حتا یک بار هم نتوانستم بروم سراغ کتاب های درسی. می دانید که؛ سال آخری هستم و پاکنکوری… شاید باورتان نشود، اما من در این هفت هشت سال هیچ وقت آن نامه را فراموش نکردم… با این که هیچ زمانی از شما جواب نگرفتم. همیشه خیال می کردم که شما را توی فرودگاه کنار یک هواپیمای جنگی خواهم دید، نه که روی صندلی چرخ دار… مرده شوی جنگ را ببرد
از به (کتاب)
![]() تصویری از جلد کتاب | |
اطلاعات کتاب | |
---|---|
نویسنده | رضا امیرخانی |
تاریخ نگارش | ۱۳۸۰ |
موضوع | دفاع مقدس |
سبک | رمان |
زبان | فارسی |
تعداد صفحات | ۱۷۲ |
قطع | رقعی |
اطلاعات نشر | |
ناشر | افق |
شابک | 9789643371135 |
کتاب از به اثر رضا امیرخانی، داستانی آرمانگرا و الهامبخش در ژانر ادبیات دفاع مقدس است که با محوریت زندگی مرتضی، خلبان جانبازی که علیرغم از دست دادن هر دو پای خود، همچنان در تلاش برای ادامه پرواز است، روایت میشود. این داستان، که در سال ۱۳۸۰ در ۱۷۲ صفحه منتشر شده، با نامهای از دانشآموزی به نام فرانک آغاز میشود و از طریق نامهنگاریهای مختلف میان شخصیتها پیش میرود.
روایتگر داستان، علاوه بر شرح سختیها و مشکلات شخصی و حرفهای مرتضی، بازتابی از واقعیتهای جنگ و تاثیرات آن بر زندگی افراد است. سبک نوشتاری کتاب، با تمرکز بر نامهها و اجتناب از توصیفهای اضافی، روایت را جذاب و واقعگرایانه ساخته و توانسته است مخاطب را به فضای جنگ و آرمانهای آن دوران نزدیک کند. توانایی نویسنده در ترکیب داستانهای موازی و ارائه تصویری واقعی از زندگی و چالشهای بازماندگان جنگ، از ویژگیهای برجسته این اثر به شمار میرود.
نویسنده
رضا امیرخانی نویسنده و منتقد ادبی ایرانی است. او مدتی رئیس هیئتمدیره انجمن قلم ایران بود. او تاکنون آثار مختلف رمان، داستان بلند، مجموعه داستان کوتاه، سفرنامه و مقالات بلند تحلیلی اجتماعی را نگارش کرده است. برخی از آثار وی به زبانهای روسی، اندونزیایی، عربی، اردو و ترکی ترجمه شده است. وی از پرطرفدارترین رماننویسان ایرانی است و تا کنون جوایز و افتخاراتی از برای نوشتن آثارش به دست آورده است.
معرفی کتاب
کتاب ازبه نوشته رضا امیرخانی، داستانی آرمانگرا و الهامبخش است که در فضایی مرتبط با ادبیات دفاع مقدس روایت میشود.
این کتاب در ۱۷۲ صفحه در سال ۱۳۸۰ توسط انتشارات نیستان منتشر شد.
شخصیت اصلی و پیام داستان
این کتاب با محوریت زندگی مرتضی، خلبان جانبازی که هر دو پای خود را از دست داده اما همچنان در تلاش برای ادامه پرواز است، به چاپهای متعددی رسیده است. روایت داستان از نامهای شروع میشود که فرانک ناصری، دانشآموزی کلاس دومی، به یک خلبان ناشناس مینویسد و در آن، از سختیهای زندگیاش پس از از دست دادن والدینش در بمباران صحبت میکند. این نامهها، که بین شخصیتهای مختلف رد و بدل میشوند، ساختار و محتوای داستان را شکل میدهند و به جذابیت کتاب میافزایند.
داستان در قالب نامههایی جریان مییابد که بین شخصیتهای داستان جاری میشود. روایتگر داستان یک خلبان جانباز است که عاشق پرواز است و از دست دادن دو پا و ویلچرنشینی او را از پرواز نمیآورد. داستان از این نقطه آغاز میشود و با رد و بدل نامهها بین این خلبان و همسر و دوستانش، پیش میرود. در میان این نامهها، یک نامه خصوصی از دختری که از دوران جنگ به دست آمده و به او معرفی میشود، وارد میشود. این داستانهای موازی با هم تنیده میشوند و داستان اصلی مرتضی مشکات، خلبان جانبازی است که با وجود مشکلات و ممنوعیتها، به پرواز خود ادامه میدهد.
سبک نوشتاری و ویژگیهای ادبی
نویسنده در این رمان با توصیف دقیق و ملموس از واقعیات جنگ و حس آن دوران، به یکی از آثار خواندنی ادبیات دفاع مقدس تبدیل شده و به خوبی توانسته حس آرمانی و واقعگرایانه روزهای جنگ را به مخاطب منتقل کند. نویسنده در این رمان از یک سبک سختگیرانه استفاده میکند که با این حال توانسته است به خوبی با آن سازگاری پیدا کند. او از توصیفهای زیادی صرفنظر کرده و جزئیات را در نامهها جا میدهد. در این شکل نویسندگی، او به اجتناب از توصیفهای زیادی و هدایت خواننده از طریق نامهها تمرکز میکند. عناوین نامهها نیز اطلاعاتی کامل از موضوعات آنها ارائه میدهند و خواننده را به سمت پیوند داستانهای موازی هدایت میکنند.
یکی از مهمترین ویژگیهای این اثر، نگاه واقعگرایانه نویسنده به دوران جنگ و بازماندگانش است. واقعیتها و سختیهای زندگی افراد در دوران جنگ، مشکلات و تلاطمهای روحی خلبانان، مشکلات همسرانشان، زندگی دختر که خانوادهاش در بمباران جان باختهاند و دیگر خلبانانی که اکنون به عنوان خدمتکار فراگیر درگیر کارهای روزانهاند، همگی در کنار هم قرار میگیرند و تصویری واقعی از جنگ و زندگی در آن دوران ایجاد میکنند. توانایی نویسنده در ترکیب این جریانات و ایجاد تعاملات بین آنها، از ویژگیهای برجسته این رمان است و این نوع نگاه واقعگرایانه به جنگ و بازماندگان آن، اثر را به یک اثر تاثیرگذار و گوشنواز تبدیل کرده است.
برشی از کتاب
می نویسم که از شما تشکر نمی کنم. تقصیر شماست که من رفوزه شدم. اگر مامان بودند، می رفتند و دعوا می کردند فرانک مریض بوده و غیبتش موجه بوده است. از عمو سیروس، گواهی دکتر می گرفتند. اما مامان نبودند. بابا هم... ببخشید این جایش خیس شد. پایین می نویسم... مامان و بابای من را خلبان های صدام بمب باران کردند و حالا آن ها نیستند. زن عمو می گویند فرانک! آن ها پیش خدا هستند. اما من فقط می دانم که آن ها نیستند... حالا من پهلوی عمو سیروس زندگی می کنم. حالا فریدون، پسر عمو سیروس که با من هم سن بود، کلاس سوم است و من کلاس دوم. فریدون، پسر عمو سیروس، ارگ دارد. تازه پیانوی من هم داغان شده. ماشین بابا هم توی پارکینگ له شد