نویسنده کتاب «روایت زندگی حسن باقری» در گفتوگو با خبرگزاری ایبنا گفت:
این سه جلد کتاب که نزدیک به ۲ هزار صفحهاند حاصل مصاحبه با ۱۷۰ راوی است که ۳۰ نفر آنها دوستان و همکلاسیها و اقوام حسن باقریاند و ۱۴۰ نفر دیگر فرماندهان، دوستان و همرزمان حسن باقری در دوران دفاعمقدساند.
علامیان دربارهٔ ویژگیهای این کتاب گفت:
راویان این کتاب بر اساس زمانبندی وارد روایت میشوند و متن اثر نیز با رعایت توالی زمانی وقایع تا آخرین روزی که حسن باقری زنده است را بازگو میکند. گفتههای مطرح شده در مصاحبه افراد با توجه به مقاطع و عملیاتها به تفکیک آمدهاند تا روایت روایان از حوادث برای خواننده گویا شده باشد.
وی ادامه داد:
در این کتاب شرح حال راویان در پاورقی گنجانده شده است. در واقع این اثر پژوهشی روایی است که در آن خاطرات شفاهی افراد با اسناد مکتوب در هم آمیخته تا هر خاطره نقل شده از صحت برخوردار باشد.
علامیان دربارهٔ چگونگی ارتباط با ۱۷۰ نفر از افرادی که شهید حسن باقری را میشناختند، گفت:
بخش مهمی از این کار برعهده سردار فتحالله جعفری بوده است. وی موسسهای را به نام شهید حسن باقری تأسیس و اسناد موجود دربارهٔ این شهید را گردآوری کرد. آشنایی من با این راویان با واسطه سردار جعفری بود.
وی ادامه داد:
البته برخی افراد از انجام مصاحبه کنارگیری کردند اما بعد از چاپ جلد اول کتاب نظر برخی از آنها عوض شد و تصمیم گرفتند که خاطرات خود را از حسن باقری بیان کنند.
روایت زندگی حسن باقری (کتاب)
![]() تصویر جلد کتاب | |
اطلاعات کتاب | |
---|---|
نویسنده | سعید علامیان |
موضوع | زندگینامه |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | ۳ |
قطع | وزيری |
اطلاعات نشر | |
ناشر | موسسه شهید حسن باقری |
تاریخ نشر | ۱۳۹۵ |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۹۱۷۳۶۸۶ |
روایت زندگی حسن باقری به کوشش سعید علامیان در سه جلد و از سوی موسسه فرهنگی شهید باقری منتشر شده است. این کتاب شامل مجموعه روایت خانواده، دوستان و همرزمان شهید حسن باقری از کودکی تا شهادت وی است.
نویسنده
سعید علامیان (زادۀ ۱۳۳۴ در تهران) نویسنده و روزنامهنگار دفاع مقدس است. او در فروردین سال ۱۳۶۰ حرفه روزنامه نگاری را در روزنامه جمهوری اسلامی شروع کرد که تا سال ۱۳۶۸ ادامه یافت. او در این مدت صفحه جبهه و جنگ را در آن روزنامه تأسیس کرد و به عنوان خبرنگار در جبههها حضور یافت.
علامیان در مهرماه سال ۱۳۶۷ در میان هنرمندان برگزیده هشت سال دفاع مقدس، لوح زرین پیام امام خمینی(ره)، دیپلم افتخار و نشان طلای یادبود مجتمع هنر و ادبیات دفاع مقدس را در رشته خبرنگاری دریافت کرد.
معرفی کتاب
کتاب روایت زندگی حسن باقری برگرفته از آثار شفاهی و گفتار ۱۷۰ سردار دوران دفاع مقدس و خانواده شهیدباقری است.
نویسنده این کتاب شهید باقری را از زمره بنیانگذاران اندیشه دفاعی نظامی انقلاب اسلامی و جوانی معرفی می کند که عقل و ایمان را در عمل بهم گره زد و معرفت را بر هر عملی مقدم میدانست. سعید علامیان این کتاب را برگرفته از ۱۵ هزار صفحه دست نوشته، گزارش و خاطرات دوران تحصیل، مبارزات دوران انقلاب، دوران خبرنگاری باقری در روزنامه جمهوری اسلامی، حادثه طبس، لبنان و دوران دفاع مقدس میداند.
این کتاب شامل اسناد، تصاویر، گزارشها و اطلاعات مربوط به جنگ تحمیلی نیز است.
به گفته پیشکسوتان عرصه ادبیات دفاع مقدس این کتاب فتح باب و دفتر گشوده شدهای برای کارهای بعدی و مجموعه اطلاعاتی برای نشر آثاری از این دست است.
روایت زندگی شهید حسن باقری از بسیاری جهت حائز اهمیت است، در این کتاب مصاحبههایی با شهید محمدابراهیم همت، شهید مهدی زینالدین، شهیدمهدی باکری و شهید حمید معینیان در سال ۱۳۶۲ و گفتگو با شهید صیاد شیرازی در سال ۱۳۵۷ و مصاحبه با شهید داوود کریمی در سال ۱۳۸۳ جمعآوری شده است. .همچنین شیوه روایت علامیان در این اثر جالب توجه و به گونه ای است که راویان این کتاب بر اساس زمان بندی وارد روایت میشوند. گفتههای مطرح شده در مصاحبه افراد با توجه به مقاطع و عملیاتها تفکیک شده است.
این اثر که در واقع خاطرات شفاهی و مکتوب راویان را با هم آمیخته است، به دلیل حجم بالای اسناد برجای مانده از شهید باقری، نویسنده توانسته است امکان تلفیق روایت و سند را فراهم کند.
جلد اول
در این کتاب دوران تولد شهید باقری تا پایان تحصیلات دبیرستان، دوران دبیرستان تا شروع انقلاب اسلامی، دوران انقلاب اسلامی تا آغاز جنگ تحمیلی و دوره جنگ تحمیلی تا زمان شهادت به رشته تحریر درآمده است.
جلد دوم
این جلد روایت زندگی شهید باقری از ابتدای سال ۱۳۶۰ تا فرودین سال ۱۳۶۱ را در برمیگیرد.
جلد سوم
جلد سوم این مجموعه نیز، از عملیات بیت المقدس تا شهادت حسن باقری در۹ بهمن ماه سال ۱۳۶۱ را شرح میدهد.
گفتاورد
برشی از کتاب
«در روز ۲۱ بهمن، ما از صبح بیرون بودیم. نزدیک میدان آزادی در دانشگاه شریف برنامهای بود. آنجا گفتند که بچههای نیروی هوایی دارند تظاهرات میکنند. برنامه را نیمه کاره گذاشتند و گفتند بلند شوید بروید به بچههای نیروی هوایی بپیوندید. ما از دانشگاه شریف درآمدیم. نزدیکی میدان انقلاب درگیری و تیراندازی شد. به دانشگاه تهران رفتیم. حدود ساعت ۲:۳۰ بعدازظهر توی دانشگاه نماز خواندیم.
آنجا گفتند که از ساعت ۴ بعدازظهر حکومت نظامی اعلام کردهاند سریع دانشگاه را خالی کنید، میخواهیم درها را ببندیم. آمدیم بیرون، دیدیم ملت و روحانیها راه افتادهاند و تابلوهایی در دست دارند که نوشته: امام حکومت نظامی را لغو نمودند.
در عین حال خودروها چلوار و پنبه و وسایل برای مجروحین به بیمارستانها میبردند. بعد راه را تا میدان امام حسین (ع) ادامه دادیم. در نتیجه بنده از نزدیک میدان آزادی تا منزلمان درمیدان خراسان پیاده برگشتم. به هر زحمتی بود خود را به منزل رساندم. سراغ بچهها را گرفتم، گفتند غلامحسین بچههای محل را جمع کرده، یک عده را دنبال شیشه، یک عده برای صابون و چند نفر را برای بنزین فرستاده و در کوچه پس کوچههای خانهها دارند کوکتل مولوتوف درست میکنند. آن شب تا ساعت یک بعد از نیمه شب بچهها توانستند کلانتری ۱۴ را در خیابان رسام بگیرند.»