سید جواد طباطبایی

از یاقوت
سید جواد طباطبایی
فیلسوف سیاست، تاریخ‌نگار اندیشهٔ سیاسی
ملیتایرانی
تاریخ تولد۲۳ آذر ۱۳۲۴
محل تولدتبریز
محل درگذشتکالیفرنیا (آمریکا)
تاریخ درگذشت۹ اسفند ۱۴۰۱
پیشهمعاون پژوهشی دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی
تحصیلاتدکتری فلسفهٔ سیاسی
دانشگاهدانشگاه پاریس
جوایزجایزهٔ بین‌المللی فارابی
نشان شوالیهٔ نخل آکادمیک فرانسه
آثارتاریخ اندیشهٔ سیاسی در ایران
ابن‌خلدون و علوم اجتماعی
ملت، دولت و حکومت قانون


سید جواد طباطبایی (زادهٔ ۲۳ آذر ۱۳۲۴ در تبریز – درگذشتهٔ ۹ اسفند ۱۴۰۱ در آمریکا) فیلسوف سیاست، تاریخ‌نگار اندیشهٔ سیاسی و استاد پیشین دانشگاه تهران بود. او سال‌ها بر «تاریخ اندیشهٔ سیاسی در ایران» و نظریهٔ «انحطاط ایران» کار کرد، مفهوم «ایران‌شهری» را به کانون بحث‌های هویت و دولت در ایران آورد و با دفاع از نقش زبان فارسی و نقدِ هم‌زمانِ ناسیونالیسم‌های قوم‌گرا، مناقشه‌های گسترده‌ای برانگیخت. طباطبایی دکتری فلسفهٔ سیاسی را در دانشگاه پاریس (پانتئون-سوربن) گذراند و تا سمت معاون پژوهشیِ دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران پیش رفت. او در ۹ اسفند ۱۴۰۱ پس از دوره‌ای بیماری در کالیفرنیا درگذشت.

زندگی‌نامه و تحصیلات

طباطبایی در تبریز زاده شد؛ تحصیلات اولیه را در الهیات، حقوق و فلسفه در تبریز و تهران پی گرفت و برای ادامهٔ تحصیل به فرانسه رفت. دکترای فلسفهٔ سیاسی را با رساله‌ای در باب «گفتمان سیاسی هگلی (۱۷۹۳–۱۸۰۶)» از پاریس اخذ کرد و سپس به ایران بازگشت و در دانشگاه تهران به تدریس و پژوهش پرداخت. در این دوران، به سمت معاون پژوهشی دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی رسید و در مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی نیز مدیریت «گروه فلسفه» را بر عهده داشت.

سمت‌ها و افتخارات

  • استادی و معاونت پژوهشی در دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران؛ استاد بازنشسته در همین دانشکده.
  • همکاری با مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی (مدیر گروه فلسفه).
  • نشان شوالیهٔ نخل آکادمیک فرانسه (Ordre des Palmes Académiques) و جایزهٔ بین‌المللی فارابی (رتبهٔ نخست).

حوزه‌های پژوهش و منظومهٔ فکری

«زوال اندیشهٔ سیاسی در ایران»

هستهٔ پرآوازهٔ کارنامهٔ طباطبایی، تفسیر او از امتناع یا زوال اندیشهٔ سیاسی در ایرانِ پس از دورهٔ کلاسیک است: به زعم او، پیوند گسستهٔ سنت اندیشهٔ سیاسی با مفاهیم «حکومت قانون»، «ملت/دولت» و «حقوق عمومی» باعث شد ایران در مواجهه با مدرنیته گرفتار انحطاط نظری شود. این صورت‌بندی که نخست در «درآمدی بر تاریخ اندیشهٔ سیاسی در ایران» آغاز شد، در کتاب «زوال اندیشهٔ سیاسی در ایران» بسط یافت و در سال‌های بعد با پرونده‌های ابن‌خلدون، سیاست‌نامهٔ خواجه نظام‌الملک و رسائل «تأملی دربارهٔ ایران» تکمیل شد.

ایران‌شهری: تداوم دولت فرهنگی ایران

طباطبایی «ایران‌شهر» را به‌منزلهٔ سنتی دیرپای در اندیشهٔ سیاسی ایرانی طرح می‌کند: تداوم مفهوم دولت، خردِ تدبیر، و انتظام سرزمینی در لایه‌های باستانی تا اسلامی، که در «سیاست‌نامه» و ادبِ سیاسی دورهٔ اسلامی نیز بازتاب یافته است. او می‌گوید این بحث را نخستین‌بار در مقالهٔ خواجه نظام‌الملک طرح کرده و سپس مستقل پی گرفته است. در برابر برچسب «ناسیونالیستی»، طباطبایی بارها بر نقش زبان فارسی به‌عنوان زبانِ ملی/فرهنگیِ وحدت‌بخش و در عین حال ردّ باستان‌گرایی افراطی و قوم‌گرایی سیاسی تأکید کرده است.

ابن‌خلدون و «شرایط امتناع» علوم اجتماعی در جهان اسلام

در کتاب «ابن‌خلدون و علوم اجتماعی؛ گفتار در شرایط امتناع»، او امکان تکوین علوم اجتماعی مدرن در سنت اسلامی را از منظر مفهومی/روش‌شناختی بازمی‌سنجد و آن را «متعذر» می‌خواند؛ مدعایی که نقدها و دفاعیات فراوان در پی داشت.

ملت، دولت و حکومت قانون

طباطبایی در جلدهای «تأملی دربارهٔ ایران» و نیز در «ملت، دولت و حکومت قانون؛ جستار در بیان نص و سنت»، تاریخ مفاهیم ملت/دولت را در ایران از زوایهٔ حقوق عمومی و تجربهٔ مشروطه صورت‌بندی می‌کند و «مکتب تبریز» را به‌عنوان یکی از کانون‌های مقدمات مشروطه برجسته می‌سازد.

زبان فارسی، یکپارچگی ملی و نقد پان‌تركیسم

او بارها از فارسی به‌عنوان زیرساختِ وحدتِ ملی دفاع کرده و نسبت به تحریف‌های تاریخ‌نگاری قوم‌گرایانه در برخی روایت‌های جمهوری آذربایجان و ترکیه هشدار داده است؛ در عین‌حال تأکید کرده که این دفاع، معادل «排他گری قومی» یا نفیِ تکثر زبانی نیست.

نسبت با جمهوری اسلامی ایران

  • طباطبایی در تحلیل‌های رسانه‌ای/دانشگاهی خود اسلامِ سیاسی را فاقد برنامهٔ مدرن‌سازی و «محکوم به شکست» می‌دانست و میان «الهیات» و «ایدئولوژی سیاسی» تفکیک می‌گذاشت؛ موضعی که با مبانی جمهوری اسلامی—که «اسلام به‌مثابهٔ نظام جامع هدایت، شریعت و سیاست» را قابل تبیین و اجرا می‌داند—در تعارضی جدّی قرار می‌گیرد. ازاین‌رو، خوانش‌های نزدیک به گفتمان رسمی، رویکرد او را تاریخ‌گرایانه/هگلی و نهادمحورِ سکولار ارزیابی و بر کاستی‌هایش در تبیین «فقه سیاسی، مردم‌سالاری دینی، و ولایت فقیه» انگشت گذاشته‌اند.
  • بااین‌حال، در سطح سیاست‌گذاری فرهنگی، برخی فرازهای «ایران‌شهری» دربارهٔ حکومت قانون، یکپارچگی سرزمینی، و نقش زبان ملی با دغدغه‌های حکمرانی هم‌پوشانی دارد؛ اختلاف اصلی جایی است که او مبنای مشروعیت و نسبت دین/دولت را در چهارچوبی غیرفقهی تعریف می‌کند.

نقدها و مناقشات

الف) نقد مبانی نظری «زوال/امتناع»

  • تقلیل‌گرایی هگلی و تاریخ‌باوریِ مفهومی: منتقدان دانشگاهیِ ایرانی نشان داده‌اند که تفسیر طباطبایی از «زوال» بر صورت‌بندی‌های مفهومیِ کلان بیش از شواهد نهادی-اجتماعی تکیه دارد و از همین رو «ذهنی/برون‌زاد» خوانده شده است.
  • وحدت‌بخشی افراطی به سنت ایرانی: پژوهش‌های روایی/انتقادی یادآور می‌شوند که اتصال مستقیم سنت باستانی، سیاست‌نامه‌نویسیِ اسلامی و مشروطه، پل‌هایی بسیار ظریف و مناقشه‌برانگیز می‌طلبد که در کار طباطبایی گاه «فراروایت» می‌شود.

ب) نقد ایدهٔ «ایران‌شهری»

  • اتهام باستان‌گرایی و دولت‌سالاری: برخی نویسندگان (از راست و چپ) ایران‌شهری را «اقتدارگرا» یا «دولت‌سالار» خوانده و با روح جمهوری‌خواهی مشروطه ناسازگار دانسته‌اند؛ در مقابل، خودِ طباطبایی بر حکومت قانون و نظم مدنی و نفی قوم‌گرایی تأکید می‌کرد.
  • نقد هم‌بستگی با فدرالیسم/کثرت نهادی: در مناقشات روزنامه‌ای، برخی منتقدان نشان داده‌اند که چارچوب ایران‌شهری با ایده‌های فدرالیسم و چندمرکزیِ نهادی به آسانی جمع نمی‌شود یا حتی نسبت «سرکوبگرانه» می‌یابد. (شرق, مجیران)
  • نقد جامعه‌شناختیِ درون‌ملی: سیدجواد میری در کتاب و گفت‌وگوهای متعدد، ایران‌شهری را دچار تنقیصِ تکثر فرهنگی/زبانی و «ملی‌گراییِ فلسفی» دانسته و بر لزوم صورت‌بندی‌های پلورالیستی تأکید کرده است.

ج) نقد تاریخی/روش‌شناختی

  • رسول جعفریان و تاریخ‌پژوهان کلاسیک بر لغزش‌های تاریخی، قیاس‌های شتاب‌زده در قیاس ایران/عثمانی و کم‌اعتنایی به تاریخ اجتماعی‌ـ‌اقتصادی در کنار تاریخ مفاهیم انگشت گذاشته‌اند.

د) نسبت با الهیات شیعی و ایدهٔ «امت»

  • از منظر کلام و فقه سیاسیِ شیعه، امت و شریعت نسبت بنیادی با «ملت و قانون» دارند و تقلیل سیاست به «سیاست‌نامه»‌های غیرالهیاتی، نسبت دین/قدرت را اخلال می‌کند؛ یادداشت‌ها و مواضع رسمی دربارهٔ نفی ترکیب‌هایی نظیر «اسلام ایرانی» نیز به همین حساسیت اشاره دارد.

آثار برگزیده (کتاب‌ها)

  1. تاریخ اندیشهٔ سیاسی در ایران؛ ملاحظاتی در مبانی نظری (۱۳۶۷؛ ویراست‌های متعدد) — درآمدی نظری به مطالعهٔ سنت سیاسی ایرانی.
  2. زوال اندیشهٔ سیاسی در ایران؛ گفتار در مبانی نظری انحطاط ایران (۱۳۷۳؛ ویراست سوم ۶۱۶ ص) — صورت‌بندی اصلی نظریهٔ زوال.
  3. ابن‌خلدون و علوم اجتماعی؛ گفتار در شرایط امتناع (چاپ ۱۳۷۴؛ ویراست دوم) — ارزیابی امکان علوم اجتماعی در سنت اسلامی.
  4. خواجه نظام‌الملک طوسی؛ گفتار در تداوم فرهنگی ایران (۱۳۷۵) — خوانش ایران‌شهری از سیاست‌نامه. (ویکی‌پدیا)
  5. مجموعهٔ «تأملی دربارهٔ ایران»: (جلد ۱: دیباچه‌ای بر نظریهٔ انحطاط ایران (۱۳۸۰) جلد ۲: نظریهٔ حکومت قانون در ایران؛ بخش۱: مکتب تبریز و مبانی تجددخواهی (۱۳۸۵)؛ بخش۲: مبانی نظریهٔ مشروطه‌خواهی (۱۳۸۶))
  6. ملت، دولت و حکومت قانون؛ جستار در بیان نص و سنت (۱۳۹۸) — پژوهشی در نسبت سنت فقهی/نص با دولت مدرن.
  7. تاریخ اندیشهٔ سیاسی جدید در اروپا (دفاتر چندگانه؛ از «جدال قدیم و جدید» تا «نظام‌های نوآیین») — برای مقایسهٔ تطبیقی تجربهٔ اروپا.

گزیدهٔ گفتارها و مواضع شاخص

  • اسلام سیاسی: در گفت‌وگوی ۲۰۰۱ (Libération) و بازتاب‌های بعدی، «اسلامِ سیاسی» را فاقد راه‌حل مدرن‌سازی و «محکوم به شکست» دانسته است.
  • ایران‌شهری: در گفتار «ایران به‌عنوان ایران‌شهر» تصریح می‌کند که سه دهه پیش اصطلاح را ذیل پژوهش دربارهٔ خواجه نظام‌الملک طرح کرده و مرز آن را با باستان‌گرایی/قوم‌گرایی روشن می‌سازد.
  • ملی‌گرایی: در مصاحبه‌هایی گفته است «در ایران، ملی‌گرایی به معنای اروپایی‌اش نداریم» و باید از حکومت قانون و زبان فارسی به‌عنوان ستون‌های وحدت ملی دفاع کرد.

درگذشت

طباطبایی روز ۹ اسفند ۱۴۰۱ در بیمارستانی در کالیفرنیا درگذشت. خبر را منابع داخلی و خارجی به‌طور گسترده پوشش دادند؛ او در سال‌های پایانی با بیماری دست‌وپنجه نرم می‌کرد.

ارزیابی نهایی

طباطبایی را نمی‌توان در تاریخِ اندیشهٔ معاصر نادیده گرفت: او موضوع دولت/حکومت قانون و نسبت سنت/تجدد را به متن مناقشهٔ عمومی آورد و با روش «تاریخ اندیشه» چشم‌اندازی تازه گشود. بااین‌همه، از دیدگاه مبانی جمهوری اسلامی، پروژهٔ او—خاصه در سکولاریزه‌کردنِ مبنای مشروعیت و کم‌رنگ‌سازی فقه سیاسی/امت—کاستی‌های مهمی دارد: تاریخ‌باوریِ مفهومی جای استدلال کلامی-فقهی را نمی‌گیرد؛ «ایران‌شهری» بدون فقه و الهیات شیعی، قادر به صورت‌بندیِ کاملِ دولت عادل و مردم‌سالار دینی نیست؛ و نظریهٔ «امتناع/زوال» اگر به یأس تاریخی یا دولت‌سالاریِ غیرپاسخ‌گو بینجامد، با تجربهٔ انقلاب اسلامی—به‌عنوان احیای عقلانیت دینی در سیاست—ناسازگار می‌شود. همین گفت‌وگو و نقد روشمند است که می‌تواند هم سنت ایران‌شهریِ او را پالایش کند و هم نظریهٔ جمهوری اسلامی را در عرصهٔ حکومت قانون و کارآمدی تقویت نماید. (اصلاح وب, همشهری آنلاین)

منابع