مهدی سلحشور

از یاقوت
مهدی سلحشور
ملیتایرانی
تاریخ تولد۱۴ مهر ۱۳۵۰ ‏(۵۳ سال)
محل تولدتهران
خویشاوندان سرشناسفرج‌الله سلحشور (برادر)


مهدی سلحشور (زادهٔ ۱۴ مهر ۱۳۵۰ در تهران) از مداحان برجسته اهل ایران است او برادر مرحوم فرج‌الله سلحشور کارگردان سینما است. سلحشور مداحی را با مفاهیم شهادت، انقلاب و مقاومت پیوند داد و با ارائه سبک‌های جدید در مداحی و اجرای آن، تأثیر زیادی بر جذب مخاطبان، به‌ویژه جوانان، داشت؛ افزون‌بر این، با برگزاری کلاس‌های مداحی، در ترتبیت نسل جدید مداحان نقش بسزایی داشت. ایده اجرای نوحه‌خوانی‌های دسته‌جمعی توسط عزاداران در هئیت، از ابتکارات سلحشور در مراسم عزاداری است.

«تا مشکتو تو آب زدی موجای دریای شد آروم»، «المنة لله که دلم افتاده زیر علمت»، «میون خاک و خونی»، «این خاک‌ها شمیم بوی حرم داره» و «راهی میشم به سوی خاکی آسمونی» از آثار مشهور مهدی سلحشور است. حاج مهدی سلحشور همچنین با سرودن اشعار مذهبی و برگزاری جلسات مناجات، در حوزه مداحی و شعر آیینی فعالیت دارد.

نماهنگ "فلسطین تنها نیست" - حاج مهدی سلحشور، علی‌اکبر سلحشور، علی‌اصغر سلحشور


تا مشکتو تو آب زدی؛ زیباترین مداحی حاج مهدی سلحشور برای حضرت ابوالفضل(ع)


حاج مهدی سلحشور در فصل دوم برنامه حسینیه معلی به‌عنوان کارشناس حضور داشت.

Song Image
المنة لله که دلم افتاده زیر علمت

0:00 0:00


زندگی، آثار و نقش حاج مهدی سلحشور در مداحی معاصر

نماهنگ خاک آسمونی


مداحی حاج مهدی سلحشور در بیت مقام معظم رهبری


مهدی سلحشور در نیمه شعبان (برابر ۱۴ مهرماه) سال ۱۳۵۰ در خانواده‌ای مذهبی در محله امامزاده حسن، از محله‌های جنوب تهران، به دنیا آمد. او از دوران کودکی وارد دنیای مداحی و نوحه‌خوانی شد و علاقه خود را به سرودهای انقلابی و فعالیت‌های مذهبی نشان داد. زمانی که در کلاس اول ابتدایی تحصیل می‌کرد، انقلاب اسلامی آغاز شد و او در گروه‌های سرود مدرسه و مسجد محله، به نام مسجد علی‌اکبر، فعالیت‌های هنری خود را آغاز کرد. با آغاز جنگ ایران و عراق، سلحشور وارد جبهه‌های جنگ شد. او ابتدا در تیپ ۱۱۰ خاتم‌الانبیا(ص) در زمان عملیات کربلای ۵ حضور یافت و سپس به لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) پیوست و تا پایان جنگ در این لشکر فعالیت داشت. پس از پایان جنگ، او به کردستان رفت و در جبهه‌های نبرد علیه منافقین حضوری فعال داشت.

مهدی سلحشور پس از قطعنامه ۵۹۸ در سال ۱۳۶۶، وارد حوزه علمیه قم شد. او ابتدا در حوزه امام علی(ع) و سپس در مدرسه معصومیه به تحصیل علوم دینی پرداخت و در کنار تکمیل دروس سطح، دروس خارج فقه را نیز دنبال کرد. آشنایی او با حاج آقا مرتضی تهرانی تأثیر بسزایی بر زندگی شخصی و طلبگی او داشت.

حاج مهدی سلحشور در سال ۱۳۷۵ ازدواج کرد و اکنون صاحب چهار فرزند (سه پسر و یک دختر) است. فرزندان او نیز راه پدر را دنبال کرده‌اند؛ علی‌اکبر و علی‌اصغر، پسران ارشد او، به مداحی و نوحه‌خوانی می‌پردازند. او در مداحی‌های خود توانسته است مفاهیم شهادت و مقاومت را با مفاهیم مذهبی ترکیب کند. ارائه نوآوری‌هایی همچون سرودهای همخوانی و سبک‌های جدید، موجب تأثیرگذاری بر دیگر مداحان مانند مهدی رسولی و سیدرضا نریمانی شده است.

آثار مهدی سلحشور شامل سبک‌های مختلف مداحی از جمله شور، واحد، زمینه و مناجات است. از مداحی‌های معروف او می‌توان به "اگه کربلا تو ندیدم"، "راهی میشم به سوی خاکی آسمونی"، "تا مشکتو تو آب زدی"، و "منی که کبوترم، تو بگو کجا برم" اشاره کرد. این آثار در مناسبت‌های مذهبی مانند محرم، صفر، فاطمیه و اربعین با استقبال گسترده‌ای مواجه شده‌اند.

Song Image
از سوریه تا سامرا از قدس تا لبنان

0:00 0:00


Song Image
توی قاب چشمای ترم

0:00 0:00


حضور در برنامه حسینیه معلی

حاج مهدی سلحشور در فصل دوم برنامه حسینیه معلی در میز ذاکران حضور داشتند. سعید حدادیان، سیدمجید بنی‌فاطمه، محمد صمیمی و مهدی رسولی چهار کارشناس این برنامه در فصل اول بودند که در فصل دوم مهدی سلحشور جایگزین سعید حدادیان شد.[۱]

نگارخانه

گفتاورد

شب نیمه شعبان سال ۱۳۵۰ در خانواده ای مذهبی در محله امامزاده حسن جنوب تهران به دنیا آمدم. اواخر رمضان همان سال از محله امام زاده حسن به خیابان هاشمی تهران اسباب کشی کردیم و تا امروز خانه پدریمان در آنجاست.
سال اول دبستانم مصادف شد با پیروزی انقلاب اسلامی. از سال دوم دبستان، تقریباً فعالیت‌های هنریم را از حضور در گروه سرود مدرسه و تک خوانی شروع کردم. و سپس از سال ۵۸ در مسجد علی اکبر که روبروی منزلمان بود فعال شدم.
تا سال ۱۳۶۳ در گروه سرود و گروه تئاتر مسجد فعال بودم. به دلیل آنکه سنم به حد قانونی نرسیده بود و اهالی مسجد و محله هم این را می‌دانستند، نمی‌توانستم از آنجا به جبهه بروم، لذا به مسجد سیدالشهدا در انتهای خیابان دامپزشکی که نزدیک مدرسه ام و دور از خانه بود، رفتم و در آنجا فعال شدم تا زمینه‌های حضور در جبهه برایم فراهم شود.
اوایل سال ۶۵ بود که توانستم مجوز اعزام به جبهه را از پایگاه مقداد تهران کسب کنم و برای آموزش به کردستان اعزام شدم. پس از مدتی که در زمان عملیات کربلای ۵ در تیپ ۱۱۰ خاتم الانبیاء حضور داشتم به لشکر ۱۰سیدالشهدا رفتم و تا قطعنامه در آنجا بودم. دوم راهنمایی و اول نظری را در جبهه خواندم.
مداحی را به صورت جدی در جبهه ادامه دادم و پس از قطعنامه نیز به دلیل علاقه به دروس حوزوی به قم آمدم و مشغول به تحصیل علوم دینی شدم.
سال اول مدرسه علمیه امام علی (ع) بودم و سپس به مدرسه معصومیه رفتم. از همان سال اول طلبگی یکی از بزرگ‌ترین نعمتهای خدا شامل حالم شد و آن وجود حاج مرتضی آقا تهرانی بود. قطعاً اگر حاج آقا تهرانی نبودند شاید وضعیت بنده خیلی عوض می‌شد. بسیار در زندگی شخصی و طلبگی خود مدیون ایشان هستم. در حوزه دروس سطح را تمام کردم و پس از آن نیز به تحصیل درس خارج فقه مشغول شدم.
بعد از قطعنامه هم درگیری‌های کردستان که ادامه داشت، تا سال ۷۵ ما ارتباطمون با جبهه قطع نشده بود. تابستانها، ایام فصل کاری که می‌شد، ۳–۴ ماه می‌رفتیم کردستان کار تبلیغی و رزمی انجام می‌دادیم. با یگان‌ها جلو می‌رفتیم، با ضدانقلاب درگیر می‌شدیم تا سال ۷۴–۷۵. در همان سالها با حاج احمد رادان آشنا شدم، بعد با حاج حمزه فلاح که الان فرمانده سپاه کردستان هستند و حاج بهرام حسینی که در همین اواخر جانشین عملیات نیروی زمینی بود.
تا سال ۷۵ سپاه کردستان وجنوب غرب با فرماندهی حاج احمد کاظمی بودم که در همان سالها قائلهٔ کردستان را جمع و جور کرد. سال ۷۵ که از جبهه کردستان برگشتم ازدواج کردم. در دوران عقدمان هم یک ماه رفتم سوریه و پس از آن توفیق زیارت حج تمتع نصیبم شد.
اوایل ازدواجم چند سالی به سختی زندگی کردیم، وضعیت شهریه ناچیز طلبگی بود ومستأجری. تا این که پدرم یک طبقهٔ خانهٔ تهران را به اسمم کرد و با آن در سال ۷۸ یک خانه در خیابان شهید کلهری قم تهیه کردیم و پس از چند سال با فروختن آن توانستم به صورت قسطی منزلی که الان در مستقر هستم را بخرم.
علی اکبر و علی اصغر را ۲۲ دی ۷۸ خدا به ما داد امسال ۱۵ساله می‌شوند و هر دو قصد دارند که طلبه شوند. معصومه هم سال ۸۹به دنیا آمد.[یادداشت ۱] یک ماه بعد از تولد پسرانم، پدرم به رحمت خدا رفت. شکر خدا هنوز مادرم در قید حیات است. پدرم آدم عجیبی بود، یک روستایی ساده و بی سواد، هیچ ادعایی هم نداشت.
هیچ وقت یاد ندارم که قبل از اذان سجاده ش را پهن نکرده باشد. می‌نشست ذکر می‌گفت. بارها بنده را برای ادامه مداحی اهل بیت تشویق می‌کرد. همان سال ۷۸ بود که راه کربلا باز و توفیق زیارت امام حسین نصیبم شد. پدرم مریض بود و زمانی که از زیارت برگشتم به من گفت خیلی دوست داشتم به کربلا می‌رفتم اما توفیق نشد. آخر هم به رحمت خدا رفت و کربلا را ندید. زندگی را مدیون دعاهای پدر و مادرم هستم.[۳]


پانویس

  1. «آغاز «حسینیه معلی» از امشب/ سلحشور جایگزین سعید حدادیان شد». ایرنا. ۱۶ شهریور ۱۴۰۱. دریافت‌شده در ۲۴ تیر ۱۴۰۳.
  2. «زندگینامه حاج مهدی سلحشور». وبسایت رسمی مهدی سلحشور. دریافت‌شده در ۲۴ تیر ۱۴۰۳.
  3. «زندگینامه حاج مهدی سلحشور». وبسایت رسمی مهدی سلحشور. دریافت‌شده در ۲۴ تیر ۱۴۰۳.

یادداشت

  1. بعدتر صاحب فرزند دیگری شد که او را زهیر نامید.[۲]