کاربر:Ruby110/صفحه تمرین

از یاقوت

اهمیت زبان شعر

«شما ببینید امام باقر و یا امام سجاد علیهما الصلاه و السلام نسبت به «فرزدق» چه محبتی انجام دادند؛ در حالی که «فرزدق»‌ جزو شعرای اهل بیت نیست. او یک شاعر درباری وابسته به دستگاه های قدرت و یک آدم معمولی بود که یک دیوان پر از شعر، راجع به همین حرف‌ها و مبتذلاتی که شعرای آن روز بر زبانشان جاری می‌کردند، داشت؛‌ لیکن چون یک بار وجدان او بیدار شد و در مقابل قدرت، حق را بیان کرد- آن هم به زبان شعر- شما ببینید که امام سجاد علیه الصلاه و ‌السلام چه محبتی نسبت به او انجام می‌دهد. … دعبل … یک شاعر است؛ ولی شعر او شعر سیاسی و در جهت افکار و عقاید و محبت اهل بیت علیهم السّلام. … ببینید این «دعبل» و همین‌طور «کمیت» و دیگران چه قدر در دنیای تشیع و در زمان ائمه علیهم السّلام، مورد احترام و تجلیل بوده‌اند. … چرا در نظر ائمه علیهم السّلام، این سخنان ارزش بیشتری پیدا می‌کند؟ چون شعر است. آقایان، به این نکته توجه کنند. مگر شعر چه خصوصیتی دارد؟ چون تأثیر شعر در ذهن مخاطب بیشتر است. … آن قدر که یک شعر اهمیت دارد، چندین کتاب اهمیت ندارد؛ همین دوازده بند محتشم …» ۲۸ دی ۶۸.

افق گشایی انقلاب برای شعر

«انقلاب افقهای جدیدی را در مقابل چشم ما باز کرد و حقایقی را نشان داد و واقعاً شعر را از آن حالت ذهنی و تخیلیِ محض و غیر واقعی خارج کرد». امام خامنه ای؛ ۵ اسفند ۷۰.

شعر ثروت ملی

«شکی نیست که شعر یک ثروت ملی است. اگر کسی در این تردید بکند، در یکی از بدیهیترین مسائل تردید کرده. شعر یک ثروت برای هر کشور است؛ یک ثروت بزرگ و پرثمری است. اولاً باید این ثروت را ایجاد کرد، ثانیاً باید این را روز به روز افزایش داد که دچار خسران و کم آمدن و کاهش نشود. ثالثاً باید از آن برای نیازهای کشور استفاده بهتر و برتر کرد». ۲۵ شهریور ۸۷.

«شعر، یک ثروت ملّی است؛ … اینکه این ثروت در چه راهی بنا است مصرف بشود، مهم است … [در گذشته] شعر در خدمت مفاهیم پیش‌برنده‌ی کشور و بصیرت‌افزایی کشور نبود. بعد از انقلاب آن روال به‌هم خورد» ۲ خرداد ۹۶.

شعر انقلابی

«شعر انقلاب یک هویتی دارد؛ در واقع متصدی و مباشر و میداندارِ ارائه گفتمان انقلاب اسلامی است؛ این را باید حفظ کنید … امروز این یک وظیفه‌ای است بر عهده شاعران». ۲۴ مرداد ۹۰.

«امیدواریم ان‌شاءالله روزبه‌روز شعر انقلاب رتبه و رفعت بیشتری پیدا کند. … منظورم از شعر انقلاب شعری است که در خدمت اهداف انقلاب است. در خدمت عدالت، در خدمت انسانیّت، در خدمت دین، در خدمت وحدت، در خدمت رفعت ملّی، در خدمت پیشرفت همه‌جانبه کشور، در خدمت انسان‌سازیِ به معنای واقعی کلمه در کشور». امام خامنه ای در ۱۰ تیر ۹۴.

«به برخی از موضوعات در شعرهای آئینی کم پرداخته میشود؛ از جمله موضوعات مربوط به مسائل انقلاب، مسائل جنگ و دفاع مقدس». ۲۵ خرداد۹۰.

«… عرضم این است که سهم وافری از این عطیّه الهی را به کار ببرید در آنجایی که خدای متعال از شما توقِّع دارد … منظور من فقط هم شعر آیینی نیست – طبق اصطلاحی که شماها می گویید؛ شعر مدح ائمه و توحید و مرثیه و چه و چه، که البته خیلی هم باارزش است – نه، همه آن چیزهایی که واقعاً انسان احساس می‌کند مورد نیاز جامعه است؛ که یکی از مهمترین آنها، پرداختن به مسایل انقلاب و مسایل کشور است». ۳ شهریور ۸۹.

«شعر انقلاب باید در خدمت مفاهیم انقلاب باشد. خب در بین شماها کسانی هستند که شعرهای آئینی می‌گویند. شعرهای مذهبی و شعرهای مربوط به ائمه علیهم‌السّلام را، به اصطلاحی که حالاها باب شده، تعبیر می‌کنند به «شعر آئینی». هستند؛ انصافاً شعرهای خوبی هم گفته می‌شود؛ بعضی‌ها هم اشعار مربوط به جنگ و دوره‌‌ی دفاع مقدس یا مربوط به شهدا یا مربوط به جانبازان و این‌ها را می‌گویند. این‌ها خیلی خوب است؛ لیکن- پارسال هم من اشاره کردم به این معنا- اهداف و آرمان‌های انقلاب منحصر در این‌ها نیست. انقلاب یک مجموعه‌‌ای از ستاره‌‌های درخشان آرمانی را بالای سر ما قرار داده و ما را به حرکت و پرواز و جهش به سمت این نقاط نورانی دعوت کرده. … در امتحان هائی از قبیل همین حوادثی که حول و حوش انتخابات [سال ۸۸] پیش آمد، بعد از انتخابات و قبل از انتخابات، دیدیم که در همین زمینه‌‌‌‌‌‌‌ها ضعفها و مشکلاتی داریم. خب، در اینجا شاعر چه نقشی دارد؟ … به نظر من وظیفه خیلی سنگین است، خیلی بزرگ است. مهمترین وظیفه هم تبلیغ و تبیین است؛ «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه و لا یخشون احدا الّا اللَّه» این یک معیار است؛ حقیقتی را که درک می کنید، آن را تبیین کنید. … در حوادثِ فتنه‌‌‌‌‌‌‌گون، شناخت عرصه دشوار است، شناخت اطراف قصه دشوار است، شناخت مهاجم و مدافع دشوار است، شناخت ظالم و مظلوم دشوار است، شناخت دشمن و دوست دشوار است. اگر بنا باشد یک شاعر هم مثل دیگران گول بخورد، فریب بخورد و بی‌‌‌‌‌‌‌بصیرتی به سراغش بیاید، این خیلی دون شأن یک انسان هنری و یک انسان فرهنگی است. … رسا بگوئید، روشن بگوئید، مبیَّن بگوئید … من صحنه را می‌‌‌‌‌‌‌بینم؛ چه بکنم اگر کسی نمی‌‌‌‌‌‌‌بیند؟! چه کار کند انسان؟! من دارم می‌‌‌‌‌‌‌بینم صحنه را، می‌‌‌‌‌‌‌بینم تجهیز را، می‌‌‌‌‌‌‌بینم صف‌‌‌‌‌‌‌آرائی‌‌‌‌‌‌‌ها را، می‌‌‌‌‌‌‌بینم دهان های با حقد و غضب گشوده شده و دندانهای با غیظ به هم فشرده شده علیه انقلاب و علیه امام و علیه همه‌‌‌‌‌‌‌ی این آرمانها و علیه همه‌‌‌‌‌‌‌ی آن کسانی که به این حرکت دل بسته‌‌‌‌‌‌‌اند را؛ اینها را انسان دارد می‌‌‌‌‌‌‌بیند، خب چه کار کند؟ این تمام نشده. چون تمام نشده، همه وظیفه داریم. وظیفه‌‌‌‌‌‌‌ی مجموعه‌‌‌‌‌‌‌ی فرهنگی و ادبی و هنری هم وظیفه‌‌‌‌‌‌‌ی مشخصی است: بلاغ، تبیین؛ بگوئید، خوب بگوئید. من همیشه تکیه بر این می کنم: بایستی قالب را خوب انتخاب کنید و هنر را بایستی تمام عیار توی میدان بیاورید؛ نباید کم گذاشت، تا اثر خودش را بکند». ۱۴ شهریور ۸۸.

«در زمینه‌های مسائل سیاسی و انقلابی هم به نظر من خیلی کار باید بشود؛ کارهای نشده ما داریم. حالا مسئله شهید و شهادت که تمام‌شدنی نیست و واقعاً هیچ وقت تمام نمیشود و بحمداللَّه ادامه هم دارد. … لیکن فقط مسائل انقلاب منحصر در مسئله شهید نیست. ما اینقدر مفاهیم عالی انقلاب داریم. انقلاب حرف نو در دنیا آورده؛ شوخی نیست. حالا جنجال و هوچی بازی و گرد و غبار کردن تبلیغات دشمنان علیه انقلاب هست، غیر از این هم توقعی نیست؛ اما حقیقت قضیه این است: انقلاب حرف نوی را آورده، آن هم حرف نوی که تا امروز نشان داده که نامیرا است. هر کار کردند این را از بین ببرند، نتوانستند. روز به روز توسعه پیدا کرده، روز به روز نفوذ بیشتر پیدا کرده و قدرت‌های بزرگ را به چالش گرفته و فشارهای اینها را خنثی کرده. … این پیام باید داده بشود. … این ثروت عظیم شعر که یک ثروت ملی و یک ثروت عظیم ماندگار هست، در این راه‌ها باید مصرف بشود …». ۲۵ شهریور ۸۷.

«در حمله به غزّه مثلاً فرض بفرمایید که الان چند روز است هواپیماها می روند، شاید بیش از صد نفر – که تعداد زیادى‌شان کودک و بچّه‌هاى مظلوم و معصومند – کشته شده‌اند،… در صدد یارى جبهه مظلوم بربیایید، حقیقت را بگویید، حرف را بگویید، حقیقت را نشان بدهید با شعرتان؛ می توانید خیلى نقش ایفا کنید در این زمینه‌ها. بالاخره داشتن این امتیاز یک نعمت الهى است؛ یک حجّت الهى است؛ و هر نعمتى سپاسى دارد و براى هر حجّتى پاسخى باید آماده بشود». امام خامنه ای ۲۱ تیر ۹۳.

وظیفه شاعر متعهد

«… قبلاً هم شعرهایی در مورد یمن، شعر آقای سیّار و شعرهای دیگر را شنیده‌ام، خوانده‌ام، بسیار خوب است، اینهایی که گفته‌اید، اینهایی که امشب هم دوستان خواندند، خیلی خوب بود؛ اینها درست است، این درست است، این آن کارِ صحیح است، این آن تعهّدی است که خدای متعال سؤال خواهد کرد. یکی از فِقرات دعای مکارم‌الاخلاق [صحیفه سجادیه ، دعای ۲۰] این است: وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ، به فکر این باید بود؛ فردا یک چیزهایی را از ما سؤال می کنند؛ می گوید خدایا آن چیزی را که فردا بنا است از من سؤال کنی، امروز وسیله پرداختن به آن را و عمل به آن را در اختیار من قرار بده. خب حالا شماها وسیله‌اش را دارید، ممکن است کسانی دلشان پر باشد، [اما] نتوانند بگویند، شما الحمدلله میتوانید بگویید؛ بگویید، اثر هم دارد. این شعری که شما برای بحرین میگویید، یا برای یمن میگویید، یا برای لبنان میگویید، یا برای غزّه میگویید، برای فلسطین می گویید، برای سوریه می گویید، هر شعری که شما برای اهداف امّت اسلامی می گویید، در هر نقطه‌ای این شعر کاربرد دارد و از آن استفاده می شود. این شعر اگرچنانچه در این جهت ها به راه بیفتد، آن‌وقت «انَّ مِنَ الشِّعرِ لَحِکمَه» [من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج ۴، ص ۳۷۹] درباره شعر شما صدق می کند، که حتماً شعر حکمت است» امام خامنه ای در ۱۰ تیر ۹۴.

«الا فرض کنید که همین قضایای شام، همین قضایای مدافعین حرم، خب جا دارد که درباره این، مثلاً صدها شعر گفته بشود. یا فرض کنید قضایای عراق؛ قضایای عراق خیلی قضایای مهمّی است … خب واقعاً یک قضیّه عجیبی است قضیّه کشور عراق؛ کشور عراقِ صدّام حسین، تبدیل بشود به کشور عراق شهید حکیم! اصلاً شما ببینید این فاصله چقدر است؟ اصلاً قابل تصوّر نیست این فاصله؛ این، اتّفاق افتاده. خب درباره این صدها بلکه هزارها شعر باید گفت، باید منظومه گفته بشود». ۲۰ خرداد ۹۶.

پاسخ به نیاز زمان و مردم خود

«ببینید که واقعاً‌ امروز چه چیزی از شما توقع می‌رود. … چون توقع، توقع یک ملت است. شاعر که نمی تواند بگوید من از ملتم جدایم، یا به ملتم اعتنا نمی‌کنم. اگر کسی بگوید من با ملت نیستم … واقعاً در مقیاس و معیار تاریخ، یک چیز بی‌ارزش است. … واقعاً این نکته مهمی است که آدم ببیند الان حیات اجتماعی این ملت از او چه می‌طلبد، دنبال آن برود. من گاهی که آثار مخالفان انقلاب و اسلام را- از هر گروهی که هستند- مطالعه می‌کنم، می‌بینیم که اینها روی چند مسأله متمرکز شده‌اند. آقایان باید این چند مسأله را پیدا کنند. شاعرِ امروز، باید این چند مسأله را پیدا کند و روی آن‌ها متمرکز بشود و حق زمان عمومی را نسبت به این چند مسأله ادا کند». ۳۱ فروردین ۶۹.

«نگاه به دنیای روز، نگاه به وظایف، نگاه به جبهه‌بندی‌هایی که وجود دارد، این، از عهده شما برمی‌آید. شما میتوانید گفتمان‌سازی کنید … یک روز، روز دوران دفاع مقدّس بود، لازم بود مردم آماده بشوند برای دفاع یا برای پشتیبانی؛ شعرای ما و مدّاحهای ما در آن‌وقت نقشهای خوب ایفا کردند. البتّه بعضی هم دامنشان را برچیدند و یک کناری نشستند؛ ازاین‌قبیل هم داشتیم … هر برهه‌ای از زمان یک نیاز فکری‌ای وجود دارد؛ این غیر از سیاست‌بازی و غیر از سیاسی‌کاری است‌، این نگاه به نیاز کشور است، نگاه کنید ببینید نیاز کشورتان، نیاز ملّتتان، نیاز این برهه‌ی از تاریختان چیست، آن را وجهه همّت قرار بدهید». ۲۹ اسفند ۹۵.

«حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، متصل کردن حوادث صدر اسلام با حوادث امروز را رسالتی مهم برای شعر و شاعران دینی خواندند و افزودند: پیغمبر اکرم و ائمه معصومین (صلوات‌الله‌علیهم) همگی اهل مبارزه شدید و مؤثر با ظلم، طاغوت، کفر، نفاق و فسق بودند و به همین علت نیز به‌دست حاکمان جابر و جائر به شهادت رسیدند». ۵ اسفند ۹۵.



مرکز فیلم جوان سوره (تاسیس ۱۴۰۲) یک بازوی تربیتی تولیدی جدید برای حوزه هنری به عنوان یکی از مراکز پرسابقه‌ی کشور در تربیت هنرمند است.

به طور خاص در پرورش فیلمسازان جوان، نام حوزه هنری با دوره های آموزشی و نیز باشگاه فیلم سوره در میان سینماگران ایرانی شناخته شده است. با این همه، لزوم تمرکز بر شکل گیری یک جریان پایدار تولیدی تربیتی در فیلم کوتاه باعث شد تا در سال ۱۴۰۲ مرکز فیلم جوان سوره تاسیس شود، مرکزی ذیل سازمان سینمایی سوره که متولی ایجاد بستر رشد فیلمسازان جوان از طریق تولید فیلم کوتاه است. این مرکز در نخستین سال فعالیت خود عملکردی چشمگیر داشت. ایجاد دفتر در استان‌های تهران، خراسان رضوی، بزد، اصفهان، قم، قزوین و گیلان، تولید ۳۳ فیلم کوتاه و حضور موثر در جشنواره فیلم کوتاه تهران از جمله افتخارات مرکز فیلم جوان سوره در سال ۱۴۰۲ بوده است.

محمد آسلیمی

گفتاورد

بسم الله الرحمن الرحیم یاسایاسا سلام عرض خدابنده باشید انشالله ارادتمند سلامگاه برای خودم آقاخلی سعادت بودن در مقابل یکی از اکران با صفا و صداها به لهجه خوش اخلاق هسترادیان نکنید مصلاویم ما درس گرفتیم از شما عزیزان قربونت سلامت باشین ایشالله که خیر الهی اداره مبلغ اینکه هر چی بخوام بپرسم صحبت بکنم قدر مسلم کسی تو احوالاتشون حالتشا از سیدشهدا قمشه احوالات خاصی داره من می‌خوام این گفته‌های قلب محمد حسنیمیر بشنوم اگه می‌خواد الان خدمت حضرت سیدالشهدا برسه اگه الان میخواد مضرابه از این سوالا کلیشه‌وار می‌کنن اگانداابیم از نشستی واقعاً اگه الان محضراستادانی السلام باشیمهمشهری باشه اگر در مبارکبا محمد چه حرفی برای این سیدهانتا خودش نشسته ماشینیست اگرم بخوایم حرفای و فکر مکنونات قلبی محمدجانیم والا از بس کلیشه‌ای که شما فرمودید یه وسیله خلاصش توی کلمه تو یه جمله هستی شاید ازش بخوام که من به خودش ملحق کنه نههر مدلی که هست خلاصه من ببر ما کنار آقا باشیم اونطوری که شایسته است توی شعرا توی حرفا توی نوهانتوی خلوت‌ها آدم حرفای زیادی می‌زنه خلاصش به نظر من همین میشه که وچ رسشی ما استدامبر پیشینه‌ای نداریم در خونه امام حسین که شاید نیست حالا دست خالی حقیقت در محضر سید الشهدا ایشون آقایی کنه مار به غلامی قبول کنه انشالله انشاالله من اگه بخوام من امروزی من جوون تو خیابون دارم راه میرم با مردم معاشرت دارن مهمونیا دارن میرن مراکز خرید تو بازار و پاساژها اینور اونور داریم با رفقا میریم گشت و گذار می‌کنم واقعیتش اگه بخوام به چشم حضرت بیام اگه بخوام یه مرتبه از اون نگاه‌هاکه اهل کردن وب کردن از این نگاه‌ها که ویتنام زبیر کردن از اون نگاه‌ها به خودمکن پس چیکار کن والا حقیقتش بازم عرض می‌کنم در محضر شما و اینکه اصلا به دهن ما کنده‌سن ولی خدمتتون عرض کنم که به نظر من تو دوره آخر و زمانی الان یه راه خیلی قشنگ هست سخت اما خیلی نزدیک اونم ترکی گناهه به نظر من موقعیت‌های گناه الان زیاد تو این داوود اینا ر خیلی بهش معتقدم این که برای آدم زیاد پیش میاد که حالا به هر نحوی تو هر مدلی پیش میاد که آدم اخاد حواسش پرت بشه از این دم و دستگاه اونجا اگه خودش و جمع و جور کنه دست نگه داره همون جا می‌خرن یا این که شما فرمودید ادب این ادب داشتن مثل اون ادب حضور سید الشهدا اینه که آدم حس کنه حضور آقا ر کار می‌سازدپیشینه یه نکته‌ای ر من بگم ببینید فرمایش شما درماتیت میکنن بوانشهرستان آخرزمان دوران محارک ملکه‌ها و عرضم به خدمت شما که طوفان‌های سهمگین برای حضور درباره گناه متاسفانه افزایشیتوسعه اما داشتم فکر می‌کردم به این که خب یکی از اولین گناهان عالم وجود کشتن جناب حامی زمانی اتفاق افتاد که اصلا کسی روزمین یه عاملی بود وی قابلی بود و جناب آدم جناب هابوکن شروع بلوغ نشده بود دنیا یه کره زمین بوده مثلا چند نفرآم اما یه مرتبه یه قطعی صورت می‌گیره بله دل حجت خدا شکسته میشه دل منی خداستشادمانی وآلمانی بساط گناوهمج به خب الان یه شکل دیگه به خودش گرفته الان دیگه یه جورایی انگار شیطون یه شالله انداخته تو یه کوچه‌ای توی خیابون و توی همه خونه‌ها انگارکه گناه شده یه جورایی بالاخره همه درگیر شد اما این که فرمودید تکینبرای مدرنمدرن بیفته آبنامار ماربس من بر تو وادی خودت بیفتندکربن پس گناهم نکنم که به چشم میاد اگه جوونی الان می‌خواد از محمدجون سمینال بکنه و بپرسمآره خیابونو کوچه توی دانشگاه توی تاکسی تو مترو توماشین تو بالاخره دل دیگه چشم دیگه چیکارش کنیم که اصلا یادمون بره چیکار کنیم که قدیمن یه مصرع است که میگه یه بیت میشه میگه که بعضی از بعضی از وقت‌ها برای دلم قدر یک آب روضه می‌خوانم بعضی موقع‌ها تو اتوبوس اینور اونور اگر هر سمتی ذهن بره به بارداری که به گناه زیاد فکر نکن که به اون سمت کشیده میشه همین برعکسشم هست یعنی اگه آدم دل بده به سرشار حواسش به حرم باشه حواسش به حرمت باشه حواسش به نون و نمک باشه آروم آروم درست میشه حتی اگه گناهی کرده باشه خوبه که زود برگردن زود برگردی جایی نریم و نشانه انشاالله ه یه نکته‌ای ر بگم خدا به حق امام حسین که شما فرمودید همش حال حضرت شهابشکار زهرا براش خونواده نیارکسن که عزیزش گرفتار بشه عزیزش آرومش وقتی یه نفر یه مشکلی براش پیش میاد یه جریانی باش تو زندگی اتفاق افتاده باشه اصلا دیگه تا حال خودش نیست هیچی به چشمش نهم درگیر اون عزیزه میگم خوش به حال اونایی که همش درگیر ماسین درگیر اون مصیبتی که از سیدالشهدا بهش وارد شده و اولاد اطوارش و اون ای تامجیرو که چشیدم کشیدم واقعیت یکی از اون راه‌های جدایی از گناه درگیر بودن با خود امام حسین درگیر خودت کننانشالله همیشه درگیر بشه انشاالله برای اینکه به این برسیم به درگیری برسیمی زندگیمون بشه امام حسین بالاخره باید غیر بیرون بره دیگه بله باید گناهی نباشه که اون وقت یا میاد قلبشا و زمین می‌زنیم می‌زنیدفرزندا درمینی رززنبو شما یه سرمایه‌ای سلام بذارید از اینجا شروع کنیم شاید خیلیا دلشون می‌خواد بدونن که محمد جون اسلیمی از کجا شروع کرد چی شد ادی سبک شعرو عرضم به خدمت شما که ذاکری اهل بیت اول این که از کی شروع کردیم احمدجون من از نه سالگی اولین بار بود که کلاس سوم ابتدایی دشن دیگه به قول معروف خدا رحمت کنه پدربزرگ خدا پدربزرگمو نوشتم توی برگه آسم نوشتمربی بعد شروع کردم تو خونه خوندن خب خونه پدربزرگ معمولا شلوغه محرم میره این اتاق میاد همه رفت و آمدها بود من شروع کردم توی اوج این رفت و آمد خوندن از روی اون نوعه بعد اینکه پدربزرگم گفت اگر می‌خواهی هیات امام حسین بخونی بهت یه جایزه‌ای میدم ولی الان شلوغ اینجاها می‌خوام بخونم به گفتم بعد همون شب شب با ابوالفضلو شب تاسوعا بود هیات از در خونه‌ها و کوچه‌ها رد می‌شدن روستا تا رسید در خونه پدربزرگه اونجا من یه لحظه نگاه کردم خودم دیدم که برگه آسدست همون روی دوش یکی از متن‌های همون هییتن شروع کردم به خوندن همونجا رقم خورد از نه سالگی و با نوحه خونی و بهالله خدا ر شکر از ابتدا پیش کسی چیزی ر یاد گرفتی یعنی حالا رسما به صورت شاگردی رهاساختن کلاس بازی جواد رفیعی خدا حفظشون کنه انشاالله یه دوره پیش ایشون بودم فرهنگسرای الحمدالله زیاد یادگرفتم خدا حفظشون کنه ما افتخار می‌کنیم ایشالله عاقبتتون بخیر باشه سلامت باشین بسیاری ر شما پیشنهاد می‌کنی حتما حسنه تا وارد این وادی نشیم وارد وادی شاگردی نشیم تقریبا اشتباه گشتیم یعنی پیدا نکردیم راه چون به نظر من خودمون اونقدری نیستیم که بخوایم مسیر ر تشخیص بدیم تمیز بدیم که کدوم مسیر کدوم درستشه چه از لحاظ معرفتی چه از لحاظ فنی باید یکی و الگوی خودمون قرار بدیم باید یکی و پیشوا بذاریم ببینیم ایشون چیکار می‌کنن با همون حرکتا اصلا کلا مداحی از نظر من عمقا از تقلید شروع میشه تقلید کامل درسته جدا اینکه ما بخوایم کنکاش بکنیم توی زندگی عزیزی مثل محمد جان عصری واقعیتش می‌خوایم از این مسیری که طی کرده تا به امروز یک مدلی دربیاریم روشی کشف کنیم و برای عزیزانی که در مسیر محبت ازشهادت میذارن از اون‌های فرمی از رفتار و اخلاق و منش انشالله اراده ا سوال من راجب استاد این نقشه استاد تو زندگی یک شخص حالا استاد در همه زمینه‌ها شابله این که حالا کی باشه و چجوری باشه و اونا فعلا الان مدنظر ما نیست اما صرفا نقش یک استاد که لااقل در زمینه ضد ذاکری تاشنادیماریا بخواد خط نشون بده راه نشون بده حاجبی قدری به ما حرف بزنیم نامت والا حقیقتش خدمت شما عارضم که استادبه همه چی همه چی همه جوره می‌تونه خط بده توی مخصوصا توی مداحی تقریبا میشه گفت خوندنه قسمت آموزشی خوندن قسمت آخر یعنی یعنی ته کار جلوه کار خوندنه دیگه گل کار ولی خیلی پیشینه داره خیلی قبل داره که اون ما باید یاد بگیریم اخلاق منش روش توسل اون حالات ارتباط و اتصال با اهل بیت اتصال دلی این که چه جوری وصل شیم چجوری ازشون بخوایم بعد برمی‌گرده مرحله آخر به خوندن که دیگه اونجا اگه اینا همش مرحله و قشنگ پیش بره خوندن سختیست وصله بسانا می‌رسه منتظر این نیست که اگر می‌خونی کسی گریه کنه خودت می‌خونی خودت گریه می‌کنی گوش میدم لذت بردم و گریلیدی که خود وظیفه انجام داد یعنی شما اولین گام توی زکریاکتاب شکستن بله بله دقیقا همین بعضی موقع‌ها روزگار براش رقم می‌زنیم که می‌کنهبله اینم خیلی قشنگه شاید سخت بگذره که قطعا گذشته این سخت به ماه گذشته اما بعدش مزهشیر من یه واژه ر بگم شما به عنوان یه بزرگی از من غلط بگیریمدرما واقعیت امر این که و میگم خوندن این اشک‌هایی که از چشم مستقیمیا در نتیجه شکستن قلب خود ذاکر دقیقا یعنی صدای شکستن قلب و ریختن شیشه‌های وجود بلور وجودی یک ذاکر وقتی که می‌شکنه از صدای این انکسار از صدای این شکستن به قول خودمون چه جوری بگم این روز ایجاد سوزی ایجاد میشه که مثلا شیشه‌ای بشکنه و خرده شیشه هر چی توی چشم مستمرو هر اتفاقی می‌خواد بیفته از اینجا آغاز میشه درسته عنایتی که التعلیمی جمعی دارد یک مجلس دارن و انتخاباتون نگاه نکنید اشک جاری نمیشه تا خودمون نگاه نکنیم تا نظر لطف اون شامل حادث قلبی نباشه قلب شکسته نمیشه اما واقعیت قبل اونیم که داره این چشمه ازش جاری میشه خود هموندهیل داشته باشه بله بله از همه چی برمی‌گرده سر انسابهم بردپس فرموده‌ایکه ای ر فرمودید آخرین چیزی که به درد ما می‌خوره صداست بلهیعنی قبلش یه راهی داره این راه باید طی بشه بیاد یا یاد بیاد تا برسه حالا تازه مرحله خوندن شروع بشه بله بله هستند که ساکن توترانه اراکمشکان که مایه‌های صدایی به قول امروزیا نداشتیم الان هم همین الان هم هست حاج آقا دیدم حتی خاطرات و اگر بخواید مثلا بگردید هست داخل اینترنت پیدا میشه این که طرف خودش خاطره تعریف کرداینکه من می‌خواستم هر جا بخونم نمی‌ذاشت چون صدام نداشت بعد رفتم رو هم زدن یک بار خوندم تا دیدن صدا اینطوری دیگه نذاشتن بخونن دیشب دلم شکست و مادرم این دید که من گریه کردم گفت چی می‌خوان گفتم من بخوام برم ارسنبوی صدا ندارم به خاطر صدام نمی‌ذاره تا رسید به اینجا که میگه مادرپرستاری خونشون اینکردی تا الان شاید عرض کنم خدمتتون که ایشون که این خاطره تعریف کردن الان خودشون صاحب سبک روزن یعنی یه مدلی خوندن شاید اولش کسی نپسندید ولی انقدر در عین اینکه صدا تنظیم نیست صداهای تنظیمی نداره انقدر این صدا سوز داره به شدت گیرا به شدت گیرا و خیلی از الگوهای شعری و من از خوندن ایشون گرفتم تنها بودم گوش کردم دل شکسته به اون مطلب همون پیاده کردم داخلشون سبکی که گفتبه‌طور رسمی گفتید گرفت و مستمر حالی به حالی کرد و حالش خوب کرد و شما اون هیجان و طوفان توی جلسه دیدین کی بود یه چایی بخوری نه ببخشید قوتشا آقا ممنونم دست شما درد نکنه تقریبا حاج محمد مخلصسرای ما یه سوال بکنیم شما فرمایش می‌کنی درسته که توی جلسه ماشامم آقا دو ساعت می‌خونه هم نفس می‌افتند ولی هزار ماشالله محمد جان همچنان داره میخوه لطف امام حسین عزیزی سلام همینطور الان همینطوره خدمت شما که اولین صفحه که گفتید شعری که گفتید و گرفت و حال همه ر جا آورد محمدجون والا سبک زیاد بود ینه امام حسین لطفا ازنظر ایام فاطمیه اولین شهری بود که آقا جواد مقدم خوندن این یه استارتی بود که اولین استارت برای شعر که بخواد مداحی بخونه قطرکشور بخونه آقا جوان بودن کی بود بهادارتهران که خیلی گل کرد تا اونجایی که بخواد بلند شه که بپیچه اینور اونور شعر رو کسی به جز حسن حساب نکن که حاج حسین سیب سرخی خوندن خیلیم بلکه با همین صدا یه ذره می‌خونه می‌کنم دنیا ارزشی نداره این زن خودت و برا کسی خرابن بهترین رفیقتم یه روز میره و کسی به جز حسین حساب نکن