درویش‌رضا منظمی

از یاقوت
درویش‌رضا منظمی
اطلاعات شخصی
تاریخ تولد۱۶ فروردین ۱۳۱۸ ‏(۸۶ سال)
ملیتایرانی
محل تولدالشتر، لرستان
اطلاعات هنری
زمینه فعالیتموسیقی‌دان، آهنگ‌ساز و نوازنده کمانچه و ویولن
پیشهموسیقی‌دان، آهنگ‌ساز


درویش‌رضا منظمی (زاده ۱۶ فروردین ۱۳۱۸ در الشتر، لرستان) موسیقی‌دان، آهنگ‌ساز و نوازنده کمانچه و ویولن اهل ایران است.

زندگی و فعالیت تخصصی

استاد درویش‌رضا منظمی نوازنده و مدرس کمانچه در ۱۶ فروردین سال ۱۳۱۸ در شهر اَلِشتَر از توابع استان لرستان متولد شد. او از سال اول دبیرستان، به صورت خودآموز یادگیری کمانچه را آغاز کرد. وی با آموختن کمانچه در الشتر و ویولون در خرم‌آباد، توانست در رادیوی محلی لرستان به اجرای برنامه بپردازد. از سال ۱۳۴۰ به مدت پنج سال نزد حسین یاحقی و مدتی نیز در هنرستان موسیقی ملی به آموزش علمی این ساز و ویولن پرداخت. منظمی بعد از این دوره، در دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران نزد نورعلی برومند و دکتر داریوش صفوت، ردیف‌های میرزا عبداللَّه را نیز فراگرفته و از این دانشکده با مدرک لیسانس موسیقی در رشتهٔ نوازندگی کمانچه فارغ‌التحصیل شده است. او در زمینه یادگیری کمانچه از محضر علی اصغر بهاری و در زمینه تئوری موسیقی، جواد معروفی نیز استفاده کرد.

از فعالیت‌های مهم منظمی به همکاری با محمدرضا لطفی و محمد رضا شجریان و ناصر فرهنگ فر در تأسیس و تشکیل گروه شیدا و اجرای برنامه‌های متعددی با این گروه در رادیو- تلویزیون، جشن هنر شیراز و جشن طوس می‌توان اشاره کرد. او از اوائل انقلاب اسلامی، با ترک گروه شیدا به خرم‌آباد برگشت و در آنجا ضمن تدریس موسیقی و معلمی در دبیرستان‌ها کنسرت‌هایی نیز برگزار کرد.

منظمی در سال ۱۳۶۹، به دعوت دانشکدهٔ هنرهای زیبا تهران برای تدریس به تهران آمده و از آن زمان به تدریس ردیف‌های میرزا عبداللَّه مشغول است. او ضمن تدریس در دانشگاه، در بخش معاونت آموزش حوزهٔ هنری نیز کمانچه و ردیف تدریس کرده و همزمان نیز مدرک کارشناسی ارشد خود را گرفته است.

از فعالیت‌های دیگر منظمی به عضویت در شورای عالی شعر و موسیقی صدا و سیما، عضویت در شورای قیمت‌گذاری مرکز موسیقی و سرود صدا و سیما و ریاست دانشکدهٔ هنرهای زیبا (برای مدتی کوتاه) می‌توان اشاره کرد. او همچنین به همراه گروه عارف (با سرپرستی پرویز مشکاتیان و خوانندگی علیرضا افتخاری) کنسرت‌های متعددی در شهرهای مختلف ایران و کشورهای متعدد اروپایی و آسیایی برگزار کرده است.

کتابی مشتمل برگزیده‌هایی از آثار درویش‌رضا منظمی توسط دانشگاه تهران در ۱۳۸۵ به چاپ رسیده است.[۱]

سوابق

  • عضویت در شورای عالی شعر و موسیقی صدا و سیما
  • عضویت در شورای قیمت‌گذاری مرکز موسیقی و سرود صدا و سیما
  • ریاست دانشکدهٔ هنرهای زیبا (برای مدتی کوتاه)
  • برگزاری کنسرت‌های متعددی در شهرهای مختلف ایران و کشورهایی چون آلمان، سوئیس و فرانسه به همراه گروه عارف (با سرپرستی پرویز مشکاتیان و خوانندگی علیرضا افتخاری)
  • عضویت در گروه «عارف» (یکی از تاثیرگذارترین گروه‌های تاریخ موسیقی کشور)

گفتاورد

مصاحبه درویش‌رضا منظمی با روزنامه اعتماد در ادامه می‌آید: - شما از کسانی بودید که از ابتدای تشکیل گروه «شیدا» به عنوان نوازنده کمانچه در ترکیب گروه حضور داشتید. از چگونگی تشکیل این گروه برای‌مان بگویید. آیا شکل‌گیری گروه «شیدا» در دورانی که در دانشگاه مشغول تحصیل بودید انجام شد؟ روزی مرحوم محمدرضا لطفی نزد من آمد و گفت که می‌خواهد با من و ناصر فرهنگ‌فر و حسین عمومی یک گروه تشکیل دهد که در رادیو کار کنیم. البته قبل از تشکیل گروه شیدا و ورود این گروه به رادیو، من با گروهی که مسوولیت ارکسترش را برخوردار برعهده داشت، در رادیو کار می‌کردم. به هر حال ما گروه شیدا را تشکیل دادیم و بعد از مدتی کامکار هم وارد گروه شد. بعد از مدتی هم هادی منتظری به گروه پیوست. لطفی در مدت کوتاهی با تلاش و پشتکار بسیار گروه را گسترش داد. - محمدرضا شجریان چطور وارد گروه شد؟ از همان ابتدای گروه شجریان با گروه بود. - نخستین اجرایی که داشتید کی و کجا بود؟ نخستین اجرای ما تصنیفی بود که به همراه پیش‌درآمدی اجرا می‌شد. پس از آن برای اجرا به جاهای مختلفی مانند شیراز، طوس، باغ فردوس و خیلی جاهای دیگر رفتیم. - انتخاب آواز و تصنیف، انتخاب تکنوازان و در نهایت تدوین اجرای کنسرت‌های مختلف در گروه «شیدا» بر عهده چه کسی بود؟ فقط لطفی. در واقع لطفی آثار پیشکسوتان را جمع می‌کرد و اول خودش و بعد ما آن قطعه‌ها را از برمی‌کردیم. حفظ کردن آثار (نواختن بدون صفحه نت و اجرا از طریق سپردن به حافظه) یکی از ویژگی‌های بارزی است که دانش موسیقی سنتی را بر دیگر موسیقی‌ها برتر می‌کند. شما در یک اجرای کنسرت موسیقی سنتی نمی‌توانید نت را جلوی خود قرار دهید و بخوانید باید از بر باشید و با تمام حس درونی آن را بنوازید و بخوانید و این یکی از ویژگی‌های بارز موسیقی سنتی است. زنده‌یاد لطفی در این‌باره با ما بسیار تمرین می‌کرد او همیشه دغدغه بهترین اجراها را برای گروه داشت. - وقتی اجراهای گروه «شیدا» را بررسی می‌کنیم، بیشتر تکنوازی‌ها و جواب آوازها را خود لطفی انجام داده و کمتر دیده می‌شود که دیگر اعضای گروه به تکنوازی بپردازند. چرا در گروه «شیدا» بیشتر تک‌نوازی‌ها را لطفی انجام می‌داد؟ ما هم این آزردگی را در گروه نسبت به لطفی داشتیم اما او ترجیح می‌داد این‌طور کار کند. هرچند بعد از مدتی هوشنگ ابتهاج به او گفت که چند تا تکنوازی به اعضای گروه بدهد. - ابتهاج در گروه «شیدا» چه نقشی داشت؟ ابتهاج در واقع مدیر هنری گروه بود و خط مشی اصلی گروه از او گرفته می‌شد. وقتی لطفی به اعضای گروه تک‌نوازی داد ابتهاج بسیار از تسلطی که گروه روی ساز داشتند تعجب کرد و به ما گفت اصلاً تصور نمی‌کردم اینقدر در تک‌نوازی تسلط داشته باشید و البته از آن زمان به بعد تک و توک پیش می‌آمد که به اعضا تک‌نوازی هم بدهد. - گروه «شیدا» اجرای موفقی در جشن هنر شیراز داشته که بعدها در قالب آلبوم «چهره به چهره» منتشر شد. این کنسرت در دستگاه «نوا» اجرا شده است. در این اجرا اتفاق جالبی می‌افتد که شجریان در اجرای یکی از گوشه‌های دستگاه «نوا» دچار اشتباه می‌شود که به هر روی از آن مخمصه فرار می‌کند. گویا شجریان زمانی که در حال آواز خواندن بود یک دستگاه را اشتباه می‌رود و لطفی با سازش به او کمک می‌کند، شما خاطرتان است؟ بله در آن کنسرت شجریان به اشتباه از «دمشق» به «عشاق» رفت و از چپ کوک به راست کوک، این اشتباه در کنسرت موسیقی خطرناک است و اگر نوازنده به ردیف موسیقی تسلط نداشته باشد نمی‌تواند دوباره آن را برگرداند که خوشبختانه در آن کنسرت لطفی با تسلطی که داشت توانست این اشتباه را با سازش اصلاح کند. - شما پس از چند سال حضور در گروه «شیدا» به همکاری با گروه پایان دادید. در مورد دلایل جدایی‌تان از گروه شیدا بگویید؟ تأهل اصلی‌ترین دلیل جدایی من از گروه بود. اعضای گروه همه آزاد بودند و اگر متأهل هم بودند در تهران خانه داشتند. اما من مدام بین تهران و خرم‌آباد دررفت آمد بودم. چون من همزمان برای تأمین مخارج و گذران زندگی در حال تدریس هم بودم و این رفت و آمدها مرا خسته کرده بود. به خاطر همین تصمیم گرفتم به خرم‌آباد برگردم و در آنجا به تدریس بپردازم. - در خرم‌آباد هم به فعالیت‌های موسیقی ادامه دادید؟ زمانی که به خرم‌آباد برگشتم بسیار تلاش کردم در عرصه موسیقی شاگردان خوبی را پرورش دهم و به لطف خدا تا حدودی هم موفق شدم. پس از رفتن به خرم‌آباد به مدت ۱۲ سال و تا زمانی که از شغل معلمی بازنشسته شدم در خرم‌آباد بودم. بعدها دوباره تصمیم گرفتم که به تهران بازگردم. آمدنم به تهران همزمان شد با سالگرد پدر الهی‌قمشه‌ای که مرا برای مراسم سالگرد به دانشگاه تهران دعوت کردند و من به آنجا رفتم و به پیشنهاد او قرار شد من بیایم تهران و در دانشگاه تدریس کنم اما چون من لیسانس بودم تا مدتی مجبور شدم حق‌التدریس کار کنم و بعد که فوق لیسانسم را گرفتم شرایطم کمی بهتر شد و بعد هم استخدام شدم و به‌طور کامل به تهران آمدم و تا به امروز نیز در تهران ساکنم. - ۱۲ سالی که در خرم‌آباد بودید ارتباط‌تان با اعضای گروه «شیدا» قطع شد؟ نه به هیچ وجه. لطفی و علیزاده خیلی به خانه من در لرستان می‌آمدند حتی گاهی یک هفته همراه با خانواده می‌آمدند و در لرستان می‌ماندند. - زمانی که گروه «شیدا» تشکیل می‌شد فکر می‌کردید که این گروه یکی از بهترین گروه‌های تاریخ موسیقی ایرانی شود؟ ما چنین تصمیمی نداشتیم ولی همیشه سعی می‌کردیم بهترین اجراها را برای مردم داشته باشیم که خوشبختانه موفق هم شدیم، البته این را هم باید در نظر گرفت که شرایط اوایل انقلاب در پیشرفت گروه شیدا بسیار تأثیر گذار بود چون زمانی که انقلاب شد تمام گروه‌های پاپ برچیده و خوانندگان زن هم ممنوع‌الکار شدند و تنها گروهی که ماند گروه «شیدا» بود و این باعث پیشرفت گروه شیدا شد. البته باید تأکید کنم که اعضای گروه «شیدا» از جان مایه می‌گذاشتند. من خاطرم هست که گروه هیچ پولی برای ادامه کار نداشت، به همین دلیل ما تصمیم گرفتیم هرچه در جیب داریم برای ادامه کار گروه خرج کنیم. یادم هست که کامکار پنج هزار تومان داشت و آن را آورد و هرکسی به سهم خودش پول آورد. حقوق بیژن در آن زمان شد ۱۴۰۰ تومان که بعد خود بیژن آمد ۲۰۰ تومان آن را پس داد به خاطر اینکه کل اعضای گروه ۱۲۰۰ می‌گرفتند و بیژن هم می‌گفت من هم به همان اندازه پول می‌گیرم سختی که بسیار کشیدیم و با بحران‌های اینچنینی زیاد روبه‌رو بودیم ولی همیشه تلاش و زحمت بچه‌ها و رحمت خدا شامل حال‌مان می‌شد و خوشبختانه موفق می‌شدیم و این خود انگیزه‌ای خوب برای ادامه حیات گروه بود. - زمانی که به تهران آمدید به جز تدریس چه فعالیت هنری دیگری انجام دادید؟ بعد از دو سال تدریس در دانشگاه تهران، در تلویزیون یک گروه تشکیل دادم که در این گروه شهرام پسر بزرگترم نوازنده سنتور بود و شهریار دیگر فرزندم نوازنده کمانچه بود. خودم نیز مدیریت گروه را بر عهده داشتم البته ۱۰ تا ۱۲ نفر دیگر هم عضو گروه بودند. من بعد از سه سال سرپرستی گروه را به پسر بزرگم دادم و خودم را بازنشسته کردم. - از دوستان قدیمی و از اعضای گروه شیدا کسی شما را به همکاری برای حضور دوباره در گروه دعوت کرد؟ گروه شیدا نه اما گروه عارف بله؛ با گروه «عارف» کنسرت‌های بسیاری در کشورهای مختلف برگزار کردیم. اجراهایی در هامبورگ، سوییس و فرانسه و چند کشور دیگر داشتیم که خوانندگی گروه را علیرضا افتخاری برعهده داشت. - در اجراهای گروه «عارف» چه قطعه‌هایی را اجرا می‌کردید؟ قطعه‌هایی از آلبوم «بهار سبز». - بعد از آن همکاری‌تان با علیرضا افتخاری ادامه داشت؟ نظرتان دربارهٔ اجراهای این خواننده چیست؟ افتخاری صدای بسیار خوبی دارد و شجریان هم از صدای او بسیار خوشش می‌آمد. خودم از صدای او بسیار لذت می‌بردم و در چند کنسرتی هم که با هم اجرا داشتیم بسیار خوب درخشید. - همکاری افتخاری با گروه «عارف» یکی از نقطه‌های عطف در کار هنری افتخاری محسوب می‌شود. اما در سال‌های بعد بود که افتخاری از دوران اوجش فاصله گرفت و به سمت موسیقی عامه‌پسند رفت. فکر می‌کنید چرا افتخاری از موسیقی سنتی به سوی موسیقی عامه‌پسند روی آورد؟ من فکر می‌کنم به خاطر تغییر در زندگی و به تبع آن تغییر در سلیقه مردم است. زندگی امروز سرعت پیدا کرده و آرامش در زندگی واقعاً نسبت به سال‌های گذشته خیلی عوض شده است. انگار مردم بی‌حوصله شده‌اند دیگر کمتر کسی پیدا می‌شود حوصله این را داشته باشد که پیش‌درآمد گوش دهد یا اینکه با موسیقی آرام زمانش را سپری کند. مگر نه اینکه موسیقی برای این است که از سرعت زمان کم کند و برای مدتی کوتاه ما را از عبور زمان ناآگاه سازد؟ در واقع موسیقی برای آرامش است نه هیجان. ما در زندگی روزمره به اندازه کافی هیجان را تجربه می‌کنیم اما متأسفانه امروزه مردم به موسیقی مثل ساندویچ نگاه می‌کنند و دوست دارند زود به اوج برسند و به خورد آنها داده شود. این مسئله در تغییر مسیر هنرمندان موسیقی امروزی تأثیر زیادی داشته و فکر می‌کنم که افتخاری هم جدا از مسیر این تغییرها نبوده است. - زمانی که برای دومین بار به تهران آمدید مدتی بعد با لطفی دوباره گروه «شیدا» را راه‌اندازی کردید در این مورد برای‌مان کمی بیشتر توضیح می‌دهید؟ لطفی چند سالی از ایران رفت؛ او سال ۶۳ رفت و سال ۷۵ به ایران برگشت. وقتی هم که برگشت حال و هوایش بسیار عوض شده بود انگار مثل سابق توان نداشت ولی با این اوصاف تلاش می‌کرد که بچه‌های قدیم را دوباره دور هم جمع کند تا جایی که می‌شد گروه را جمع کرد و برای کنسرت آماده ساخت و ما برای برگزاری کنسرت به کشورهای مختلفی رفتیم. آلمان، فرانسه، فرانکفورت و چند کشور دیگر هم بودند زمانی که به ایران برگشتیم لطفی بسیار کم‌حوصله و کم‌توان شده بود. آدمی کم‌کم با افزایش سن کم‌حوصله می‌شود. بعد از آن کنسرت‌ها بود که لطفی دوباره برای مدتی به آلمان برگشت. زمانی که آلمان بود هم یک بار به دیدنش رفتم. آن زمان من در فرانکفورت بودم و به او زنگ زدم که می‌خواهم ببینمت. در مسیری که برای دیدنش می‌رفتم شعری برایش سرودم. وقتی رفتم و به آنجا رسیدم لطفی را آن لطفی همیشه ندیدم. خیلی ناراحت شدم و کل مسیر برگشت به فرانکفورت در ماشین گریه کردم. - تأثیر محمدرضا لطفی بر موسیقی ایرانی را چطور می‌بینید؟ لطفی واقعاً در موسیقی نابغه بود و برای موسیقی ایرانی بسیار زحمت کشید. علاقه بسیار زیادی به تشکیل گروه و جمع کردن استعدادها در یک گروه برای اجرای کنسرت داشت. بسیار در این زمینه فعالیت می‌کرد و بسیار هم موفق بود واقعاً در تدریس و ترویج موسیقی ایرانی تأثیر بسزایی داشت. - در یکی از مصاحبه‌های‌تان گفته بودید که وقتی برای بار دوم به تهران بازگشتید، شجریان از شما خواسته بود تا در گروه او حاضر شوید و تور کنسرت‌های اروپا را با او برگزار کنید که شما این دعوت را نپذیرفتید. چرا دعوت او را قبول نکردید؟ من از دعوت شجریان برای همکاری بسیار خوشحال شدم اما متأسفانه مصادف شد با زمانی که تازه داشت کارهای استخدامم در دانشگاه تهران درست می‌شد. درست در زمانی که مراحل نهایی برای استادی در دانشگاه را می‌گذراندم، شجریان با من برای حضور در یک کنسرت در کانادا تماس گرفت که من کاملاً برخلاف میلم مجبور شدم دعوتش را رد کنم. حتی چند بار هم پشیمان شدم و خواستم که زنگ بزنم و بگویم که می‌آیم اما زمانی که متأهل باشی و در مقابل چند نفر تعهد داشته باشی باید برخی چیزهایی که دوست داری را نادیده بگیری (می‌خندد) زندگی است دیگر. - الان اگر به عقب برگردید دانشگاه را انتخاب می‌کنید یا کنسرت‌ها را؟ راستش الان دیگر با وجود ۵۰ سال سابقه تدریس از این کار اشباع شده‌ام و دوست دارم در کنسرت‌ها شرکت کنم. آدم وقتی وارد کنسرت می‌شود برای دلش می‌زند. - فضای آموزشی و تدریس در دانشگاه باعث شد شما از اجرا روی صحنه دور بمانید و مردم صدای ساز شما را کمتر بشنوند از این اتفاق پشیمان نیستید؟ خب به هر حال شرایط زندگی گاهی آدم را به سمت دیگری می‌کشاند. هر چند در فضای موسیقی آدم باید بیشتر در اجراها حضور داشته باشد تا شناخته شود و برای کسی که موسیقی را حرفه خود به حساب می‌آورد ضرورت است اما چیزی که برای من همیشه مهم بوده موسیقی به خودی خود بوده، بدون هیچ چیز دیگری. در واقع من ساز را برای خود ساز می‌خواهم و لذتی که در این مسیر به من داده شده آنقدر زیاد بوده است که حتی اگر کسی هم مرا نمی‌شناخت باز هم احساس بدی نداشتم. حتی اگر در این مسیر برای من شهرت یا منبع مالی در پی نداشته باشد من شخصاً احساس می‌کنم اصالت موسیقی در این است که با روح تو عجین شود حتی اگر به زندگی روزمره‌ات از لحاظ مالی کمکی نکند به خودی خود لذت‌بخش است. به نظرم زمانی که از موسیقی صرفاً به عنوان منبع درآمد و شهرت استفاده شود قداست خود را از دست می‌دهد و در واقع آن طور که باید و شاید به دل نمی‌نشیند. همین اتفاقی که متأسفانه برای خوانندگان نسل جدید افتاده است موسیقی یک نعمت خدادادی و امانتی است که خداوند به بندگانش می‌دهد و اگر در راه درست از آن استفاده نشود فرد نه‌تنها به خود بلکه به تمام جامعه خیانت بزرگی کرده است. - در مورد کمانچه نوازان نسل خودتان بگویید و تفاوت‌شان با نوازندگان نسل جدید؟ کمانچه‌کش‌های هم‌نسل من کسانی مانند گنجی و شکارچی و دیگران بودند که بسیار در این زمینه حرفه‌ای بودند و کمانچه‌کش‌های نسل بعد از ما کلهر، کامکار، فرج‌پوری و دیگران هستند که آنها هم کارشان بسیار خوب است. تفاوتی که با هم دارند در سرعت‌شان است که در میان نسل بعد از ما این سرعت بیشتر شد. علتش زیاد شدن سرعت نوازندگی را هم که گفتم؛ به این دلیل است که دیگر سلیقه مردم تغییر کرده است. درواقع نوازندگان نسل بعد از ما با سرعت و تکنیک بیشتری کمانچه می‌نوازند تا بتوانند پاسخگوی نیاز مردم باشند. - می‌دانم که شما مطالعه‌های بسیاری در زمینه تاریخ موسیقی داشته‌اید، با توجه به این مطالعه‌ها درخشان‌ترین دوره از تاریخ موسیقی ایرانی را کدام دوره می‌دانید؟ دوران ساسانی. زمانی که اردشیر بابکان حکومت می‌کرد در آن زمان اردشیر قبل از اینکه رئیس وقت ساسانی شود در یک استبل زندانی بود و بسیارساز تمرین می‌کرده وقتی هم به ریاست رسید بسیار به موسیقی اهمیت داد و به ترتیب بعد از او و در زمان بهرام گور و اردشیر دوم هم موسیقی رشد بسیار چشمگیری داشت حتی درزمان اردشیر شایع است که موسیقیدانان همراه با لشکریان به فتوحات جنگی می‌رفتند و مقام آنها در حد وزرا بوده است. اما در اوایل دوران صفویه موسیقی به کلی منع شد و ضربه بدی بر پیکره موسیقی سنتی ایران وارد کرد البته این را هم نباید از قلم انداخت که در زمان خسرو پرویز اول و دوم موسیقیدانان مشهوری از جمله رامتین، سرکش، باربد، نکیسا و رامش ظهور کردند که خدمات بسیار شایانی به موسیقی اصیل ایرانی کرده‌اند. - حال و هوای این روزهای‌تان چگونه است، روزهای بازنشستگی را چگونه می‌گذرانید؟ برخلاف خیلی‌ها که در دوران بازنشستگی کم‌حوصله می‌شوند، خیلی پر از انرژی شده‌ام و از اینکه اکنون فارغ از هر مسئله‌ای می‌توانم بیشتر از هر زمان دیگر با سازم تنها باشم و خلوت کنم بسیار خوشحال هستم. زندگی روزمره‌ام را هم مثل همه می‌گذرانم؛ صبح از خواب بیدار می‌شوم صبحانه می‌خورم به کارهای شخصی خودم می‌پردازم اگر گردشی باشد می‌روم و شب دوباره به خانه می‌آیم و تمام وقتم را با سازم می‌گذرانم و قطعاتی را که می‌زنم ضبط می‌کنم که بعداً به یادگار بماند.[۲]


پانویس

  1. «گزیدهای از آثار درویش رضا منظمی». دریافت‌شده در ۲۰ خرداد ۱۴۰۳.
  2. گفت‌وگو با درویش رضا منظمی از نوازندگان پیشکسوت گروه «شیدا» روزنامه اعتماد

پیوند به بیرون