پایی که جا ماند (کتاب)

از یاقوت

این نوشتار توسط گروه پژوهشگران یاقوت راستی آزمایی و تایید شده است.

پایی که جا ماند
اطلاعات کتاب
نویسندهسید ناصر حسینی‌پور
تاریخ نگارشدههٔ ۱۳۸۰
موضوعدفاع مقدس، اسارت، مقاومت، ایمان
سبکخاطرات روزنوشت؛ ادبیات پایداری
زبانفارسی
تعداد جلد۱
تعداد صفحاتحدود ۱۰۰۰ صفحه
قطعوزیری
ترجمه به دیگر زبان‌هاانگلیسی، عربی
اطلاعات نشر
ناشرانتشارات سوره مهر
محل نشرتهران
تاریخ نشر۱۳۹۱
نوع رسانهچاپی
جوایزکتاب سال جمهوری اسلامی ایران (۱۳۹۲، بخش خاطرات جنگ)؛
جایزه شهید حبیب غنی‌پور؛ جایزه جلال آل‌احمد
وبسایت ناشرhttps://sooremehr.ir


پایی که جا ماند خاطرات اسارت سید ناصر حسینی‌پور، رزمندهٔ دوران دفاع مقدس، است که نخستین بار در سال ۱۳۹۱ توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد. این کتاب یکی از تأثیرگذارترین آثار ادبیات پایداری در ایران به‌شمار می‌آید و روایتگر تجربه‌های نویسنده از دوران اسارت در اردوگاه‌های ارتش عراق طی جنگ ایران و عراق است.

نویسنده در این اثر، با نثری صمیمی، جزئی‌نگر و به‌دور از اغراق، خاطرات واقعی خود را از سال‌های جوانی، حضور در جبهه و سپس اسارت در زندان‌های مخفی و رسمی عراق بازگو می‌کند. عنوان کتاب اشاره دارد به واقعه‌ای واقعی در زندگی راوی: هنگام انتقال اسرا، پای او در زیر تانک عراقی می‌ماند و قطع می‌شود، اما او با اراده و ایمان به زندگی ادامه می‌دهد.

کتاب از زاویهٔ دید اول‌شخص روایت می‌شود و با لحنی انسانی و تأمل‌برانگیز، تصویری زنده از زندگی در شرایط سخت اردوگاه‌های اسرا ارائه می‌دهد. برخلاف بسیاری از آثار مشابه که بر قهرمانی یا شعار تکیه دارند، پایی که جا ماند بر تجربه‌های شخصی، عاطفی و معنوی تمرکز دارد و همین ویژگی باعث شده اثر به شدت بر خوانندگان تأثیر بگذارد.

از نظر ساختاری، کتاب در قالب خاطرات روزنوشت تنظیم شده و به‌صورت پیوسته وقایع را از لحظهٔ اسارت تا آزادی دنبال می‌کند. توصیف‌های دقیق از بازجویی‌ها، سلول‌های انفرادی، هم‌بندی‌ها، شرایط تغذیه و شکنجه‌ها، در کنار لحظات معنوی، دعا، و امید به نجات، متن را به مستندی ادبی از درون اسارتگاه‌ها تبدیل کرده است.

در بخش‌هایی از کتاب، نویسنده از شیوه‌هایی سخن می‌گوید که اسرا برای حفظ روحیه و ایمان به کار می‌بردند؛ از برگزاری جلسات دعا و حفظ قرآن گرفته تا نوشتن پیام‌های مخفیانه و کمک به یکدیگر برای بقا.

زبان ناصر حسینی‌پور در پایی که جا ماند ساده، روایی و صادقانه است. نویسنده بدون تکیه بر پیچیدگی‌های ادبی، با صداقتی عمیق، روایت را به گونه‌ای پیش می‌برد که خواننده هم‌زمان با او درد، امید و ایمان را تجربه می‌کند.

کتاب در زمان انتشار با استقبال گستردهٔ مخاطبان و منتقدان روبه‌رو شد و در سال ۱۳۹۲ برندهٔ جایزهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بخش خاطرات جنگ شد. همچنین در جشنواره‌های متعدد ادبی، از جمله جایزهٔ شهید حبیب غنی‌پور و جایزهٔ جلال آل‌احمد، مورد تقدیر قرار گرفت.

پایی که جا ماند به‌دلیل محبوبیت و اهمیتش، چندین بار تجدید چاپ شده و در میان کتاب‌های پرفروش انتشارات سوره مهر قرار دارد. این اثر همچنین در سال‌های بعد به زبان‌های انگلیسی و عربی ترجمه شد و نسخهٔ عربی آن در کشورهای منطقه به‌ویژه عراق با استقبال روبه‌رو شد.

ماجرای کتاب

ناصر حسینی‌پور وقتی به جبهه می‌رود چهارده سال دارد و هنگامی‌ که عراقی‌ها او را که اکنون دیده‌بان واحد اطلاعات است، در جزیره مجنون در آخرین روزهای جنگ اسیر می‌کنند، تنها شانزده سال دارد. هنگام دستگیری یکی از پاهای او تقریباً قطع می‌شود و به رگ و پوست بند است. بااین‌حال، در دوران پس از اسارت، او تصمیم می‌گیرد که دوباره به دیده‌بانی و نظارت برگردد اما این بار بدون دوربین یا دکل.

او تکه‌های کوچکی از کاغذ را از حاشیه روزنامه‌ها و کتاب‌هایی که سازمان مجاهدین خلق می‌فرستادند، جمع‌آوری می‌کند و در لوله عصایش قرار می‌دهد تا همه چیزهایی را که می‌بیند و می‌شنود رمزگذاری کند. سید ناصر حسینی‌پور این یادداشت‌ها را در شهریور ۶۹ در یک دفتر کوچک ۲۰ صفحه‌ای در بیمارستان ۱۷ تموز می‌نویسد و آن را میان پانسمان پای زخمی خود به ایران منتقل می‌کند.

او تجربیات خود را در خط مقدم جبهه و در طول مدت زندان از جمله شهادت هم‌رزمان خود، برخورد خشن بعثی‌ها با ایرانیان و حتی زخمی شدن خود (مانند شلیک دو گلوله به پاهای زخمی‌اش) بازگو می‌کند. وقتی پای او دچار عفونت می‌شود و کرم‌ها در سراسر بدن او پخش می‌شوند، عراقی‌ها پای او را قطع می‌کنند تا از گسترش عفونت جلوگیری شود. او در زندان‌ها و بازداشتگاه‌های گوناگون مورد ضرب و شتم و بازجویی قرار می‌گیرد، اما هرگز تسلیم نمی‌شود. او چند روز قبل از آزادی مطلع می‌شود که بازرسان صلیب سرخ برای ثبت‌نام آنها به آنجا خواهند آمد. سید ناصر یکی از ۲۰۰۰۰ اسیر جنگی ایرانی است که مفقود شده‌اند و از حقوق اولیه انسانی خود محروم شده‌اند. در ۲۲ شهریور ۶۹، یک اتوبوس سید ناصر و دیگر بازداشت‌شدگان را به فرودگاه بین‌المللی بغداد منتقل کرد و در آنجا سوار هواپیما شدند. مقصد ایران است و پایی که جا ماند خاطرات این سفر پرفرازونشیب است.

نویسنده

سید ناصر حسینی‌پور (زاده مهر ۱۳۵۰) در شهرستان گچساران به دنیا آمد. او در دوران نوجوانی، پس از آغاز جنگ ایران و عراق، داوطلبانه به جبهه رفت. سید ناصر در سن چهارده سالگی به جبهه می‌رود و شانزده سالگی، در حالی که دیده‌بان جزیره مجنون و نیروی گشتی و شناسایی واحد اطلاعات و عملیات تیپ ۴۸ فتح از استان کهگلویه و بویراحمد بود، در جزیره مجنون به اسارت عراقی‌ها درمی‌آید.

پس از آزادی، تحصیلات خود را در رشتهٔ علوم سیاسی ادامه داد و بعدها به عنوان نویسنده، فعال فرهنگی و مدیر اجرایی در حوزهٔ نشر و ادبیات دفاع مقدس فعالیت کرد.

حسینی‌پور نگارش کتاب پایی که جا ماند را بر اساس یادداشت‌های روزانه‌ای آغاز کرد که به صورت مخفیانه در دوران اسارت نوشته بود و پس از بازگشت به کشور آن‌ها را بازخوانی و تکمیل کرد. کتاب حاصل، گزارشی مستند از رنج‌ها، امیدها و تجربه‌های انسانی در شرایط اسارت است و از دیدگاه بسیاری از منتقدان، یکی از صادقانه‌ترین روایت‌های شخصی از اسارت ایرانیان در جنگ به‌شمار می‌رود.

تقریظ مقام معظم رهبری

مقام معظم رهبری پس از مطالعه «پایی که جا ماند» در تقریظی بر این کتاب نوشته‌اند:[۱]

تاکنون هیچ کتابی نخوانده و هیچ سخنی نشنیده‌ام که صحنه‌های اسارت مردان ما در چنگال نامردمان بعثی عراق را، آن‌چنان‌که در این کتاب است به تصویر کشیده باشد.

این یک روایت استثنایی از حوادث تکان‌دهنده‌ای است که از سویی صبر و پایداری و عظمت روحی جوانمردان ما را، و از سویی دیگر پستی و خباثت و قساوت نظامیان و گماشتگان صدام را، جزءبه‌جزء و کلمه به کلمه در برابر چشم و دل خواننده می‌گذارد و او را مبهوت می‌کند.

احساس خواننده از یک سو شگفتی و تحسین و احساس عزت است، و از سویی دیگر: غم و خشم و نفرت. کارهای لازم: ترجمه سلیس به زبان‌های عربی و انگلیسی. درود و سلام به خانوادۀ مجاهد و مقاوم حسینی.

سید علی خامنه‌ای ۲ شهریور ۱۳۹۱

جوایز و افتخارات

ترجمه به زبان‌های دیگر

  • عربی توسط ایمان صالح
  • ترکی استانبولی توسط اسماعیل بندی
  • انگلیسی توسط پاول اسپراکمن

برشی از کتاب

امروز بعدازظهر دمای هوا نسبت به روزهای قبل چند درجه کمتر بود. هر چند برای ریختن آتش تهیه از غروب تا موقع طلوع خورشید مشکلی نبود؛ برای دشمن مشکل در روز و گرمای بالای ۴۵ درجه بود. دشمن با شلیک گلوله‌های دودزا و فسفری برای ثبت تیر، جادهٔ خندق و جاده‌های عقبه و پشتیبانی ما از جمله جاده‌های سیدالشهدا، بدر قمربنی‌هاشم، صاحب‌الزمان، شهید همت و جادهٔ جدیدالاحداث شفیع‌زاده معروف به توپخانه را گراگیری کرد. در این جور مواقع دشمن جاده‌ها، سنگرهای فرماندهی، محل تجمع نیروها، آتشبارهای ادوات و توپخانه را با گلوله‌های دودزا نشانه‌گیری می‌کرد، دیده‌بان‌های عراقی محل اصابت گلوله‌ها را رصد کرده و برای پاتک ثبت تیر می‌کردند. آن‌طور که بچه‌های اطلاعات قرارگاه می‌گفتند، عراقی‌ها روبه‌روی جزیرهٔ مجنون فقط ۱۳۰ کاتیوشا در خط دوم‌شان مستقر کرده بودند.

پانویس

  1. یک روایت استثنایی وب‌سایت دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، تاریخ انتشار: ۱۳۹۱/۰۶/۱۳

پیوند به بیرون