تقریباً یک سال و نیم درگیر تحقیق، پژوهش و مصاحبه در این حوزه بودم. مصاحبهها طبقهبندی و دستهبندی شد. باید یک سری آزمونوخطا انجام میدادیم و راستیآزماییهایی در مورد برخی وقایع و اتفاقها صورت میگرفت. حولوحوش همین بازه زمانی هم نگارش کتاب طول کشید. چون کتاب مشاور تألیفی هم داشت و کار با نظارت ایشان انجام میشد. گاهی اوقات کار رفتوبرگشت داشت و باید بازنویسی میشد. دربارهٔ بعضی از اتفاقات باید تحقیقات میدانی انجام میدادیم. فضای انقلاب را در کتاب داشتیم و قطعاً من باید یک مطالعه و پژوهش دربارهٔ اقتضائات زمانی آن دوره انجام میدادم.
من جایی عنصر خیال را دخیل نکردم که بتوان گفت این واقعه اتفاق نیفتاده و نویسنده از تخیل خود برای نوشتن این متن استفاده کرده است. اصل بر این بوده که کتاب شکل مستند بودن خودش را حفظ کند. صداقت متن برای من مهم بود. در واقعهها و اتفاقها تخیل را وارد نکردم؛ اما به هر حال به سبب گذر زمان، چیزهایی ممکن است از ذهن راوی فراموش شده باشد، بنابراین یک جاهایی نویسنده در پروراندن آن مطلب از عنصر خیال استفاده میکند؛ مثلاً حاجخانم میگفتند ما سبزی پاک میکردیم یا سبزی خشک میکردیم.
حالا نویسنده میآید این مطلب را اصل قرار میدهد و کمی این واقعه را میپروراند. شاید اینجا از قوه خیال استفاده کند و چیزهایی را تجسم کند و پرورش دهد؛ چون صرفاً نمیتوانیم گزارش بدهیم که ما سبزی پاک میکردیم. این سبزیپاککردن قطعاً ملاحظاتی دارد. ذیل سبزیپاککردنِ یک زن خانهدار، باید یک سری کارهایی انجام شود. من برای به تصویر کشیدن اینگونه اتفاقها مطلب را پروراندم؛ ولی هیچ واقعهای در کتاب نیامده که انجام نشده باشد و آن را با توجه به عنصر خیال آوردم باشم.
سعی کردم تعمداً از یک سری حوادث و وقایع بهسرعت بگذرم. برخی وقایع این شرایط را داشته که خیلی آن را آبوتاب بدهم، با عواطف مخاطب بازی بکنم و باورهای مذهبی مخاطب را به چالش بکشم، اما سعی کردم این کار انجام نشود. تند و کند بودن برخی از قسمتهای کتاب عمدی بوده و سعی کردم همهچیز را بگویم و کمتر مطلبی ناگفته بماند؛ مثلاً تلاش کردم از دوران بچگی یا حتی زمان انقلاب با سرعت بیشتری عبور کنم تا مجالی باشد برای پرداختن بهتر به دیگر مطالب.
تشخیص و توان من آنقدر بوده، قطعاً میشد بهتر از اینها اتفاق بیفتد ولی من واقعاً بیش از این بلد نبودم. نقد منتقدین و دوستان بسیار برای من ارزشمند است و سعی میکنم از آنچه میگویند یاد بگیرم.
سعی کردم در زمان مصاحبهها و حتی در طول نگارش کتاب، به اقتضای رعایت اخلاق حرفهای، عواطفم را کنترل کنم. از آنجایی که مصاحبهها تصویری نبود، علاوه بر اینکه رکوردر صدا را ضبط میکرد، من وظیفه خودم میدانستم با چشمانم زبانِ بدنِ راوی را هم ضبط کنم؛ بنابراین اگر میخواستم اسیر عواطف شوم قطعاً رشته کار از دستم خارج میشد. این واقعاً کار سادهای نبود. چون اگر زنی هستم که بدون چشیدن دوره مادری توانستم آن وقایع را طوری روایت کنم که مخاطب تحتتأثیر قرار بگیرد، باید میزان عاطفه در وجود من قابل توجه باشد. حالا آدمی که چنین ویژگیهایی دارد باید آنها را کنترل بکند. با اینکه کنترل این احساسات کار سختی بود، ولی باید حرفهای کار میکردم.
در مورد نگارش کتاب هم همینطور بود. با همه اینها، زمانی اتفاق میافتاد که گاهی نوشتن را کنار میگذاشتم و فرصتی را قرار میدادم برای خودم تا به آن بار عاطفیای که به خودم وارد شده پاسخ بدهم و کمی از آن وضعیت سبک شوم. در پاسخ به سؤال قبلی، من چیزی را نگفتم و سؤالی که الآن پرسیدید باعث میشود مطلبِ نگفته را بگویم.
نمیتوانم بگویم کدام قسمت از کتاب. گاهی اوقات مخاطبین گزیدههایی از کتاب را در فضای اینستاگرام میگذارند؛ من دوباره برمیگردم به آن سالها و دوباره آن اتفاقها را با خودم مرور میکنم و با خودم فکر میکنم این قسمت را خیلی دوست دارم؛ فردا فرد دیگری یک جای دیگر از کتاب را برای من زنده میکند. بعد میبینم اینجا هم خوب است؛ بنابراین چون نسبت به همه اتفاقها تعلق خاطر دارم، نمیتوانم بگویم کدام بخش از کتاب.
سعی کردم عنوان فصلها را ناظر بر آن اتفاقهایی که در فصل میافتند، انتخاب کنم. این یکی از مواردی بود که من و ناشر با هم اختلاف نظر داشتیم؛ یعنی ناشر میگفت این عنوانها برای کتاب مناسب نیست؛ چون نثر کتاب، ساده، روان و صمیمی است اما عناوین فصلها ادبی هستند. نظر ناشر این بود که اینها با هم همخوانی ندارد. ولی خب این از مواردی بود که لطف کردند و پذیرفتند بههمین صورتی که در کتاب است باقی بماند. توانستم ناشر را مجاب کنم که این عناوین، عناوین خوبی هستند. چون مدتها، زمانی که اصلاً مشغول نگارش کتاب نبودم (در زمان مصاحبه) به عناوین فصلها فکر میکردم.
یکسری از انتقادها هم به روند تعریف ماجرا بود، بدینگونه که من از تخیل خیلی استفاده کردم یا کم استفاده کردم. قبلاً هم عرض کردم، من هیچ واقعهای را از خودم به زندگی اشرفسادات اضافه نکردم، اما اگر واقعهای برای من تعریف شد سعی کردم در حد معقول، حواشی آن را هم ببینم.[۲]
اکرم اسلامی
![]() | |
اطلاعات شخصی | |
---|---|
ملیت | ایرانی |
محل تولد | تهران |
اطلاعات هنری | |
عنوان هنری | نویسنده |
پیشه | نویسندگی |
حوزه فعالیت | دفاع مقدس |
شروع فعالیت هنری | سال ۱۳۹۵ بهعنوان عضوی از نویسندگان مجموعه چهل جلدی با عنوان «ستارگان حرم کریمه» |
آثار برجسته | کتاب «تنها گریه کن» |
اکرم اسلامی (زادهٔ تهران) نویسنده اهل ایران است.[۱]
فعالیت حرفهای
او نویسندگی کتاب «تنها گریه کن» را با محوریت زندگی و فعالیتهای جهادی اشرفالسادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان، بر عهده داشته است. وی پیش از این با انتشارات حماسه یاران برای تولید یک مجموعه چهل جلدی با عنوان ستارگان حرم کریمه که راجع به چهل نفر از سردارانِ لشکر ۱۷ علیبنابیطالب استان قم بوده، همکاری کرده است.
مقام معظم رهبری بر کتاب تنها گریه کن تقریظ نوشته است.
گفتاورد
پانویس
- ↑ «اکرم اسلامی با مهر مطرح کرد؛». دریافتشده در ۲ تیر ۱۴۰۳.
- ↑ مسیر بعد از تقریظ را مسیر ابتلا و امتحان میبینم، تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۴۰۰ش، تایخ بازدید: ۴ خرداد ۱۴۰۳ش.
پیوند به بیرون