تشنه دیدار (کتاب)

از یاقوت
تشنه دیدار
اطلاعات کتاب
نویسندهمحمدرضا سرشار
موضوعجنگ یرموک
ابوذر غفاری
زبانفارسی
اطلاعات نشر
ناشرانتشارات سوره مهر
جوایزبرگزیده کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۶۲


تشنه دیدار کتابی داستانی مذهبی برای کودکان و نوجوانان است. محمدرضا سرشار با بیان وقایع پیش‌آمده در جنگ یرموک و پرداختن به شخصیت ابوذر غفاری، کتاب تشنه دیدار را نوشته است.

کتاب «تشنهٔ دیدار» در دهه فجر سال ۱۳۶۲ برگزیده کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شد و در نخستین جشنواره کتاب کودک و نوجوان کانون پرورش فکری کودکان به‌عنوان برترین داستان دینی معرفی شد و توانست لوح زرین و دیپلم افتخار دریافت کند. این کتاب همچنین برنده جایزه دوم نخستین جشنواره قصه‌های قرانی، پیامبران(ص) و ائمه(ع) در مقطع سنی کودکان توسط سازمان حج و اوقاف (سال ۱۳۷۳) شد.

سوره مهر در سال ۱۳۹۰ اين كتاب را در قطع جیبی و با تصویرگری و طرح جلد جدید منتشر كرده است.

درباره کتاب

کتاب تشنه دیدار به روایتگری از جنگ یرموک و احوالات ابوذر غفاری پرداخته و نویسنده در تألیف این کتاب از کتاب‌هایی همچون «داستان راستان»، «ابوذر غفاری»، «اسلام شناسی» و «فروغ ابدیت» بهره برده است.[۱]

ماجرای داستان با رسيدن پیک مسلمانان از مرز روم آغاز می‌شود؛ پيک خبر می‌دهد كه امپراطور روم با لشکری بزرگ برای حمله به مسلمانان آماده شده است.

در ادامه، پیامبر اسلام(ص) دستور بسیج عمومی را صادر می‌کند. بخش بعدی داستان به معرفی شخصيت ابوذر وچگونگی مهيا شدنش برای نبرد با دشمنان و تجهیز شتر لاغرش اختصاص می‌يابد.

نویسنده

محمدرضا سرشار مشهور به رضا رهگذر، نویسنده، پژوهشگر، منتقد ادبی و گوینده‌ برنامه‌‌ رادیویی محبوب «قصه‌‌ی ظهر جمعه» است.

سرشار فعالیت‌های بسیاری در زمینه‌‌ داستان‌نویسی و آموزش آن، نقد ادبی و داوری آثار ادبی انجام داده و کتاب‌های مشهوری همانند «آنک آن یتیم نظر کرده» و مهاجر کوچک را در کارنامه‌ آثار خود دارد.

برشی از کتاب

بعد، سپاه، از چشم او، ناپدید شد. حالا دیگر بیابان مقابل او، خالی خالی بود. ابوذر، از اینکه نتوانسته بود خود را به بقیه برساند، اندوهگین بود. احساس ضعف می‌کرد. حس می‌کرد تشنگی و خستگی، او را از پا در خواهد آورد. مگر نه اینکه پیامبر به او گفته بود: «ای ابوذر! تو، در بیابان، تنها خواهی مرد.» حال، اینجا بیابان بود، و او هم تنها!
به اطراف خود نگاه کرد: کمی دورتر، در قسمتی از صحرا، کوهی کم ارتفاع بود. در بالای آن، چند لکه ابر پنبه‌ای دیده می‌شد. ابوذر تصمیم گرفت خود را به کوه برساند و در سایۀ آن، کمی استراحت کند. شاید هم در آنجا باران باریده باشد، و بتواند آبی نیز پیدا کند.


پانویس

  1. «معرفی کتاب تشنه دیدار». دریافت‌شده در ۲ مهر ۱۴۰۳.