صمد بهرنگی آن گونه که بود (کتاب)

از یاقوت
صمد بهرنگی آن گونه که بود (کتاب)
تصویر جلد کتاب
تصویر جلد کتاب
اطلاعات کتاب
نویسندهمحمدرضا سرشار
موضوعپژوهش ادبی
زبانفارسی
تعداد صفحات۲۰۰
قطعرقعی
اطلاعات نشر
ناشرسوره مهر
تاریخ نشر۱۳۹۴
وبسایت ناشرhttps://sooremehr.ir


صمد بهرنگی آن گونه که بود نوشته محمدرضا سرشار است. وی در این کتاب نگاهی متفاوت به آثار و آراء صمد بهرنگی انداخته است و در تلاش است تا او را از زوایا و جنبه‌هایی مورد بررسی قرار دهد که تا به حال دیده نشده است. این اثر را انتشارات سوره مهر منتشر کرده است.

نویسنده

محمدرضا سرشار (زادهٔ ۲۳ خرداد ۱۳۳۲ در کازرون) با نام مستعار «رضا رهگذر» نویسنده و داستان‌نویس، گوینده و مجری رادیو و تلویزیون است. او از سال ۱۳۶۰ تا سال ۱۳۸۴ اجرای برنامه رادیویی قصه ظهر جمعه را برعهده داشت. در سال ۱۳۸۵ از سوی شورای ارزشیابی هنرمندان و نویسندگان مستقر در وزارت ارشاد، برای مجموعه فعالیت‌های ادبی سرشار، گواهینامه درجه یک هنری داده شد.

سرشار فعالیت‌های بسیاری در زمینه‌‌ داستان‌نویسی و آموزش آن، نقد ادبی و داوری آثار ادبی انجام داده و کتاب‌های مشهوری همانند آنک آن یتیم نظر کرده و مهاجر کوچک را در کارنامه‌ آثار خود دارد. سرشار برای نگارش کتاب تشنه دیدار برگزیدهٔ اولین دورهٔ کتاب سال ایران شد.

رهبر انقلاب اسلامی، آیت‌الله خامنه‌ای به مناسبت فعالیت‌های محمدرضا سرشار، در دستخطی خطاب به وی نوشتند: «آقای سرشار حق بزرگی بر ادبیات انقلاب دارند».

معرفی کتاب

صمد بهرنگی، آموزگار، منتقد اجتماعی، داستان‌نویس، مترجم، و پژوهش‌گر فولکلور آذربایجانی بود که به سبب فعالیتش در زمینه ادبیات کودکان، نوشتن داستان برای کودکان و نوجوانان و همچنین جمع‌آوری قصه‌ها و افسانه‌های فولکلور آذری مشهور شده است. او ۲ تیر ۱۳۱۸ در تبریز به دنیا آمد و هم شهریور ۱۳۴۷ در ارسباران در رود ارس غرق شد و چشم از دنیا فروبست. صمد در دانشکده ادبیات فارسی و زبان‌های خارجی دانشگاه تبریز در رشته زبان و ادبیات انگلیسی درس خواند و به کار معلمی نیز مشغول بود. یکی از معروف‌ترین قصه‌های به جا مانده از او، داستان ماهی سیاه کوچولو است که با تصویرگری فرشید مثقالی جایزه براتیسلاوا را از آن خود کرده است.

درباره صمد بهرنگی و فعالیت‌هایی که در زمینه ادبیات انجام داده است، مقالات و نوشته‌های بسیاری منتشر شده است اما محمدرضا سرشار در کتاب «صمد بهرنگی آن‌گونه که بود»، نگاهی متفاوت به آثار و آرا او انداخته است و در تلاش است تا او را از زوایا و جنبه‌هایی مورد بررسی قرار دهد که تا به حال دیده نشده است.

برشی از کتاب

دادن آموزش‌های غلط:
کارگرها کار می‌کنند اما همه منفعتش را حاجی برمی‌دارد و فقط یک کمی به
خود آنها می‌دهد. پس حالا که ثروت حاجی مال خودش نیست، برای من حلال است.
این در حالی است که او خودش نه در گذشته کارگر حاجی بوده و نه در حال حاضر؛ که مثلاً بتوان توجیه کرد: حق خودش را برمی‌دارد.
پولاد دل و جرئتی پیدا کرد و گفت: اگر غلطی بکند همه باغ را آتش می‌زنیم.
صاحبعلی با مشت زد به سینه لخت و آفتاب سوخته‌اش و گفت: این تن بمیرد اگر بگذارم آب خوش از گلویش پایین برود. آتش می‌زنیم و فرار می‌کنیم.
صاحبعلی گفت: زمین مال کسی است که آن را می‌کارد. این یک تکه زمین که ما درخت کاشته‌ایم مال ماست.
درست است که حتی در اسلام هم داریم اَلزِّرْعُ لِلزّارِع وَ لَوْ کانَ غاصِباً، اما این در مورد زمینهای بلااستفاده مانده است. در حالی که این دو نفر رفته‌اند تکه‌ای از زمین یک باغ دایر را گرفته‌اند و بدون اجازه، در آن درخت کاشته‌اند و (فعلاً با آن جنبه کلیِ حق یا ناحق بودنِ تصاحبِ کل آن زمینها توسط اربابْ کاری نداریم. چون در داستان هم بحثِ اصلی و عمده، روی این موضوع نیست.) او تخیّلی بی‌مانند، قدرتی در ساختن و پرداختن داستانها داشت.