طنابی از آتش (کتاب)

از یاقوت
طنابی از آتش (کتاب)
تصویر جلد کتاب
تصویر جلد کتاب
اطلاعات کتاب
نویسندهمحمدرضا سرشار
سبکداستان
زبانفارسی
تعداد صفحات۴۸
قطعرقعی
اطلاعات نشر
ناشرسوره مهر
تاریخ نشر۱۳۹۶
وبسایت ناشرhttps://sooremehr.ir


طنابی از آتش: داستان سورهٔ لهب«مسد» نوشته محمدرضا سرشار است و در انتشارات سوره مهر چاپ و منتشر شده است.

این اثر دربردارنده داستانی با تکیه بر سوره «مسد» از قرآن کریم است.

نویسنده

محمدرضا سرشار (زادهٔ ۲۳ خرداد ۱۳۳۲ در کازرون) با نام مستعار «رضا رهگذر» نویسنده و داستان‌نویس، گوینده و مجری رادیو و تلویزیون است. او از سال ۱۳۶۰ تا سال ۱۳۸۴ اجرای برنامه رادیویی قصه ظهر جمعه را برعهده داشت. در سال ۱۳۸۵ از سوی شورای ارزشیابی هنرمندان و نویسندگان مستقر در وزارت ارشاد، برای مجموعه فعالیت‌های ادبی سرشار، گواهینامه درجه یک هنری داده شد.

سرشار فعالیت‌های بسیاری در زمینه‌‌ داستان‌نویسی و آموزش آن، نقد ادبی و داوری آثار ادبی انجام داده و کتاب‌های مشهوری همانند آنک آن یتیم نظر کرده و مهاجر کوچک را در کارنامه‌ آثار خود دارد. سرشار برای نگارش کتاب تشنه دیدار برگزیدهٔ اولین دورهٔ کتاب سال ایران شد.

رهبر انقلاب اسلامی، آیت‌الله خامنه‌ای به مناسبت فعالیت‌های محمدرضا سرشار، در دستخطی خطاب به وی نوشتند: «آقای سرشار حق بزرگی بر ادبیات انقلاب دارند».

معرفی کتاب

کتاب طنابی از آتش، دربردارنده داستانی با تکیه بر سوره «مسد» از قرآن کریم است. در این داستان «ابولهب» عموی پیامبر اسلام و همسرش «ام جمیل» بر ضد اسلام و برای اذیت و آزار مسلمانان تلاش می‌کردند.

ابولهب گمان می‌کرد دارایی‌اش او را از دوزخ می‌رهاند اما خداوند با نزول سوره مسد بر پیامبر اثبات کرد که برافروختن آتش کینه‌توزی و دشمنی در میان مردم خرمن محبت را به آتش می‌کشد و رشته دوستی را پاره می‌کند و عاقبتی جز آتش ندارد.

محمدرضا سرشار کوشیده تا با بیانی ساده و روان شأن نزول سوره لهب (مسد) را برای نوجوانان توضیح دهد. زبان روایی و داستانی این کتاب موضوع را برای نوجوانان جذاب‌تر کرده است.

همچنین در پایان کتاب درباره مباحثی مثل سؤال و جواب اعرابی از پیامبر(ص)، آثار روی‌گردانی از یاد خدا، شیوه ختم برخی از ذکرهای شریفه، آیات و سوره‌هایی که در قرآن درباره پیامبر نازل شده، قبرهای پیامبران در ایران و مکسر سوره اخلاص سخن گفته شده است.

برشی از کتاب

ابولهب، در حالی که در اثر نفس‌نفس زدن، سینه‌اش خِس‌خِس می‌کرد، عصایش را پشت درِ اتاق گذاشت و وارد میهمان‌خانه شد.
در اتاق بزرگ میهمان‌خانه، دو مشعل بر دیوارهای دو سو می‌سوختند. مردان خاندان بنی‌هاشم، هر دو یا چند نفر با یکدیگر گرمِ گفت‌وگو، خنده و شوخی بودند. صداهای درهم آنان، اتاق را انباشته بود.
پیامبر، به رسم صاحبان میهمانی، در سمت راستِ درِ ورودی اتاق نشسته بود. او به ابولهب نیز، مانند دیگران «خوش‌آمد» گفت، و وی را به سوی قسمتی از مجلس که خالی بود، راهنمایی کرد. سپس به پسرعموی نوجوانش، علی، گفت: «غذا را بیاورید!»
علی به سرعت روانۀ گوشۀ انتهاییِ حیاط شد. در آن جا دو اجاق سنگیِ بزرگ برپا بود. غذاها از مدتی پیش آماده بودند. اما برای آنکه سرد نشوند، آن‌ها را بر آتش ملایم درون اجاق‌ها گذاشته بودند.
در این هنگام، پسرخواندۀ جوان پیامبر، زید، نیز از راه رسید. زید به سفارش علی، به آوردن سفره و ظرف‌ها پرداخت.
علی از میان ظرف‌ها، سینی گرد و بزرگ مسی را برداشت.
با کفگیر، کَته‌ای را که با گندمِ نیم‌کوفته پخته شده بود، از داخل دیگ به درون سینی ریخت. ران‌ بریان گوسفند را از سرِ سیخ بیرون کشید و بر کتۀ گندم گذاشت. آن‌گاه سینی را به میهمان‌خانه برد.
در این هنگام، زید نیز سفرۀ بزرگِ کتانی را بر کف اتاق پهن کرده بود و بشقاب‌های سُفالیِ لعاب‌دارِ فیروزه‌ای و قهوه‌ای رنگ را، در چهار سوی آن چیده بود.