خیلی سال پیش، در بندری کنار تنگۀ هرمز، پسری به دنیا آمد. اسم این پسر را «عبدالله» گذاشتند، اما همه، «عبدل» صدایش میکردند. قبل از عبدل، پدر و مادرش صاحب دو دختر شده بودند. پدر خانواده، ماهیگیر بود. وقتی عبدل شش ساله شد، پدر، او را با خود به دریا برد. عبدل، فوت و فن ماهیگیری و قایقرانی را از پدرش آموخت، و از همان بچگی، با دریا انس گرفت.
بعد از عبدل، یک دختر و پشت سرش یک پسر، به افراد این خانواده اضافه شدند.
مخارج خانواده، زیاد شده بود. قایق پدر کوچک بود. وقتی عبدل و پدرش با هم به دریا میرفتند، آنقدر ماهی به تورشان نمیخورد که مخارجشان را تأمین کند. این بود که عبدل قایق پدر را ترک کرد و در یک کشتی مشغول به کار شد.
حالا عبدل پانزده سال داشت، اما قیافه و هیکلش به یک مرد شبیه بود: قد رشید، استخوان بندی درشت، پوست تیره و آفتاب سوخته و موها سیاه و زِبر و وِزوِزی.
پدر، پیر و ضعیف شده بود. نمیتوانست با قایق کوچکش، زیاد در دل دریا پیش برود. نمیتوانست ماهی زیادی صید کند. در عوض، عبدل با مزدی که میگرفت، به خرج خانوادهاش کمک میکرد. خلاصه، پدر و پسر با هم، چرخ خانواده را میچرخاندند. عبدل تازه وارد شانزده سالگی شده بود که آبله، در آن بندر کوچک، شیوع پیدا کرد. آبله، زندگی آرام مردم را به هم ریخت. و تا توانست از پیر و جوان و بچه کشت و از بین برد. کمتر خانوادهای بود که قربانی نداده باشد.
گرداب اسکندر (کتاب)
![]() تصویر جلد کتاب | |
اطلاعات کتاب | |
---|---|
نویسنده | محمدرضا سرشار |
سبک | داستان |
زبان | فارسی |
تعداد صفحات | ۴۰ |
قطع | رقعی |
اطلاعات نشر | |
ناشر | سوره مهر |
تاریخ نشر | ۱۳۸۶ |
وبسایت ناشر | https://sooremehr.ir |
گرداب اسکندر نوشته محمدرضا سرشار، داستان روایتی جذاب از زندگی یک پسر نوجوان است. داستان زندگی پسری به اسم عبدالله که پدرش با وجود کار بسیار توان تامین مخارج زندگی خانوادهاش را ندارد. به همین خاطر عبدالله تصمیم میگیرد تا با کار در یک کشتی بزرگ به پدر خود کمک کند.
این کتاب که دربردارنده تصاویر دو رنگ است، برای مخاطب کودک و نوجوان تهیه شده و توسط سوره مهر منتشر شده است.
نویسنده
محمدرضا سرشار (زادهٔ ۲۳ خرداد ۱۳۳۲ در کازرون) با نام مستعار «رضا رهگذر» نویسنده و داستاننویس، گوینده و مجری رادیو و تلویزیون است. او از سال ۱۳۶۰ تا سال ۱۳۸۴ اجرای برنامه رادیویی قصه ظهر جمعه را برعهده داشت. در سال ۱۳۸۵ از سوی شورای ارزشیابی هنرمندان و نویسندگان مستقر در وزارت ارشاد، برای مجموعه فعالیتهای ادبی سرشار، گواهینامه درجه یک هنری داده شد.
سرشار فعالیتهای بسیاری در زمینه داستاننویسی و آموزش آن، نقد ادبی و داوری آثار ادبی انجام داده و کتابهای مشهوری همانند آنک آن یتیم نظر کرده و مهاجر کوچک را در کارنامه آثار خود دارد. سرشار برای نگارش کتاب تشنه دیدار برگزیدهٔ اولین دورهٔ کتاب سال ایران شد.
رهبر انقلاب اسلامی، آیتالله خامنهای به مناسبت فعالیتهای محمدرضا سرشار، در دستخطی خطاب به وی نوشتند: «آقای سرشار حق بزرگی بر ادبیات انقلاب دارند».
داستان
«گرداب سکندر» داستان زندگی خانواده ای کنار تنگه هرمز و تلاش بی وقفه نوجوانی نابینا به نام عبدالله یا همان عبدل است که هرگز ناامید نمیشود. عبدالله تا پانزده سالگی در قایق پدرش به ماهیگیری مشغول است اما وقتی میبیند درآمد چندانی ندارد، در یک کشتی مشغول به کار میشود. وقتی عبدالله به سن ۱۶ سالگی میرسد، آبله در بندر شیوع مییابد. پدر او در اثر این بیماری از دنیا میرود و عبدالله هم بینایی خود را از دست میدهد. او که خانهنشین شده، وقتی متوجه میشود آهی در بساط ندارند تصمیم میگیرد مثل گذشته به ماهیگیری بپردازد اما ماهیگیری هم درآمد چندانی ندارد. پس عبدالله به سراغ ناخدایی که قبلاً در کشتی او کار میکرده میرود و در آن کشتی مشغول به کار میشود.
او مطمئن است که اگر بخواهد، میتواند پیشرفت کند به همین خاطر اوقاتش را به بطالت نمیگذراند و سعی میکند تا آن جا که ممکن است بیشتر از دریا بداند و این موجود اسرارآمیز را بهتر بشناسد. در روند این داستان میبینیم که هر روز اطلاعات عبدالله از دریا بیشتر میشود تا این که کمکم به رازی پی میبرد که مسیر زندگی اش را تغییر میدهد، رازی که تا آن روز شاید هیچ دریانوردی به آن پی نبرده بوده و آن راز چشیدن آب دریاست؛ هنگامی که کشتی در دریا پیش میرود، هر چند ساعت یک بار عبدل آب دریا را میچشد و سعی میکند طعم آن را به خاطر بسپارد.
عبدل بر اثر تکرار زیاد این رفتار، آن قدر تجربه اش در این مورد زیاد میشود که در هر نقطه از دریا با چشیدن آب دریا میتواند حدس بزند که کجا هستند. او با تلاش بی وقفه همهکاره کشتی میشود و ناخدا که پیر و خسته شده سرپرستی کشتی را بهطور کامل به عبدل میسپارد. عبدل قهرمان نابینای بندر، یک عمر با شرافت زندگی میکند و حتی یک لحظه از تلاش بازنمیایستد.
از آن جا که «گرداب سکندر» مورد اقبال و استقبال گسترده کودکان و نوجوان واقع شده بود، مجموعه عروسکی و یک فیلم سینمایی نیز بر اساس آن ساخته شد. اساس درست و استوار داستان «گرداب سکندر» و قابلیتهای تصویری آن، باعث شد تا اقتباسهایی هم که از آن برای تلویزیون و سینما صورت گرفت، موفق و دیدنی از آب درآید.