آواز‌های نخوانده (کتاب)

از یاقوت
آواز‌های نخوانده (کتاب)
تصویر جلد کتاب
تصویر جلد کتاب
اطلاعات کتاب
نویسندهساسان ناطق
موضوعدفاع مقدس
زبانفارسی
تعداد صفحات۱۶۷
قطعرقعی
اطلاعات نشر
ناشرسوره مهر
تاریخ نشر۱۳۸۷
شابک۹۷۸۹۶۴۵۰۶۵۰۶۳
وبسایت ناشرhttps://sooremehr.ir


آوازهای نخوانده خاطرات آزاده ایرانی، محمود امین‌پور، از دوران اسارت خود در عراق است. او در تیرماه ۱۳۶۷ اسیر شد و دو سال بعد به وطن بازگشت و در سال ۱۳۸۶ پس از تحمل سال ها درد و رنج حاصل از جنگ، پیش از انتشار خاطراتش به شهادت رسید.

این اثر که نوشته ساسان ناطق است توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.

نویسنده

ساسان ناطق (زادهٔ ۳۰ آذر ۱۳۵۴ در تبریز) نویسنده ادبیات داستانی در حوزه دفاع مقدس است.

در رشته مدیریت دولتی تحصیل کرده و داستان نویسی را از سال ۱۳۷۴ شروع کرده است. ناطق با تک داستان‌های موفق خود در جشنواره‌های ادبیات داستانی بسیج، شعر و داستان جوان کشور، «شبهای شهریور» و «جایزه ادبی اصفهان» درخشید.

نامه‌رسان، سربازان نیار و تشنگان قله‌های برفگیر جزو آثار شاخص ساسان ناطق هستند. وی درحال‌حاضر معاونت مرکز آفرینش‌های ادبی سازمان تبلیغات اسلامی را بر عهده دارد.

معرفی کتاب

مرور خاطرات بسیجیانی که از دل همین کوچه و بازار و در همسایگی‌مان به جنگ دشمن رفتند، این نکته را به ذهن متبادر می‌کند که آنها هم از همین آب و خاک و همین افراد به ظاهر عادی بودند که اگر امروز خاطراتشان را به واسطه همین کتاب‌ها مرور نمی‌کردیم شاید تاکنون از یادها رفته بودند. اسیر آزاد شده محمود امین‌پور، امانتدار آب و خاک و میهنش بود و به گفته خودش داشت غبار فراموشی را احساس می‌کرد که خداوند تبارک و تعالی با شهادتش او را جاودانه کرد.

«آوازهای نخوانده» کتابی است که با خواندن آن در می‌یابیم شهید امین‌پور چه روح پاک و بی‌آلایشی داشت؛ از برخوردش با نفرات اول کشور در قالب یک کارگر رستوران تا ازدواجش که در اوج سادگی و اخلاص بود و در آخر، اسیر‌شدنش. در بخش‌هایی از این کتاب، شهید موقعیت‌هایی را بازگو کرده است که فکر می‌کنی نویسنده از قوه تخیلش استفاده کرده است.

بریدن سر‌های‌ همرزمان شهید، تیر خوردن به پیشانی همرزمش چند قدم جلوتر از خودش و…. اما بعد در می‌یابی که همه اینها با تمام تلخی و شگفت‌انگیزی شان، عین واقعیت هستند. از سویی دیگر، فرق امین‌پور‌ با دیگر شهدا این است که او تمامی تبعات یک جنگ را که جراحت، اسارت و شهادت بود تجربه کرد تا جاودانه شود. به همین خاطر، تجربیات و خاطراتش بسیار گسترده‌تر و رنگارنگ‌تر است.

برشی از کتاب

این بار نگفتند غذا را امتحان کنم. خوب که نگاه کردم دیدم آقایان رجایی، باهنر، هاشمی رفسنجانی و محسن رضایی آنجا هستند. رجایی پیراهن آبی تنش بود. پیراهنش را انداخته بود روی شلوارش. رضایی هم لباس سپاه تنش بود. به پاسدار‌ها گفتم: می‏خواهم بروم داخل با آنها احوالپرسی کنم.