پنج نفر بودیم: احمد، کریم، فریبرز، صفدر و خودم. سال دوم هنرستان بودیم؛ سال انتخاب رشته. هنرستان دو دوره داشت: دورهی سهساله «آموزشگاه حرفهای» و دورهی چهارساله دوم که به آن اصطلاحاً دورهی «هنرستان» میگفتند. برای آموزشگاه، ششمابتداییها را میگرفت، و برای هنرستان، دوم دبیرستان یا سوم آموزشگاه حرفهای را.
احمد و کریم و فریبرز و صفدر، فارغالتحصیل آموزشگاه حرفهای بودند؛ و من از سال دوم دبیرستان آمده بودم. احمد و کریم، پدرهایشان بنّا بودند. تابستانها همراه آنها میرفتند سرِ کار. صفدر از یکی از شهرستانهای استان آمده بود. در دورهی آموزشگاه، «رشتهی ساختمان» خوانده بود. فریبرز و من، نه پدرهایمان بنّا بودند، نه قبلاً رشتهی ساختمان بودیم. اما همگی تصمیم گرفته بودیم برویم رشتهی ساختمان. آقای حصارکی ناظممان میگفت: «برای باز شدن هر رشتهی جدید، اقلاً باید پانزده نفر داوطلب باشد؛ وگرنه آن رشته تشکیل نمیشود.»
اما دروغ میگفت. برق و مکانیک و فلزکاری، سه رشتهی اصلی بودند. این سه رشته همیشه برقرار بودند. چه پانزده نفر داوطلب داشتند و چه نداشتند.
به تکاپو افتادیم. توانستیم سه نفر دیگر را هم با خودمان همراه کنیم. اما آقای حصارکی، قاپ آنها را دزدید و بردشان رشتههای دیگر. ما ماندیم و خودمان.
مهندس سرور، رئیس گروه ساختمان بود. تازه فارغالتحصیل شده بود. جوان بود و پرشور. با بچهها خیلی ایاق بود. ریاضیاتمان را هم او درس میداد. وقتی اشتیاقمان را دید، تشویقمان کرد: بچهها! هیچ نترسید. این حق شماست که خودتان رشتهی دلخواهتان را انتخاب کنید. هیچکس نمیتواند شما را از این حق محروم کند.
هستم اگر میروم (کتاب)
![]() تصویر جلد کتاب | |
اطلاعات کتاب | |
---|---|
نویسنده | محمدرضا سرشار |
موضوع | کودک و نوجوان |
سبک | داستان |
زبان | فارسی |
تعداد صفحات | ۴۸ |
قطع | رقعی |
اطلاعات نشر | |
ناشر | سوره مهر |
تاریخ نشر | ۱۳۸۸ |
وبسایت ناشر | https://sooremehr.ir |
هستم اگر میروم مجموعهای متشکل از سه داستان کوتاه بهقلم محمدرضا سرشار است. داستانهای ساده و جذاب این مجموعه، خواننده را با خود به دنیای نوجوانان میبرد و دغدغههای آنان را به شکل ساده توضیح میدهد. مطالعهی داستانهای این کتاب همچنین برای بزرگسالانی که در تلاشاند دنیای آشفتهی نوجوانان را درک کنند مناسب است.
هستم اگر میروم توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
این کتاب در سال ۱۳۶۱ از سوی شورای کتاب کودک، بهعنوان کتاب برگزیدهی نوجوانان معرفی شد.
نویسنده
محمدرضا سرشار (زادهٔ ۲۳ خرداد ۱۳۳۲ در کازرون) با نام مستعار «رضا رهگذر» نویسنده و داستاننویس، گوینده و مجری رادیو و تلویزیون است. او از سال ۱۳۶۰ تا سال ۱۳۸۴ اجرای برنامه رادیویی قصه ظهر جمعه را برعهده داشت. در سال ۱۳۸۵ از سوی شورای ارزشیابی هنرمندان و نویسندگان مستقر در وزارت ارشاد، برای مجموعه فعالیتهای ادبی سرشار، گواهینامه درجه یک هنری داده شد.
سرشار فعالیتهای بسیاری در زمینه داستاننویسی و آموزش آن، نقد ادبی و داوری آثار ادبی انجام داده و کتابهای مشهوری همانند آنک آن یتیم نظر کرده و مهاجر کوچک را در کارنامه آثار خود دارد. سرشار برای نگارش کتاب تشنه دیدار برگزیدهٔ اولین دورهٔ کتاب سال ایران شد.
رهبر انقلاب اسلامی، آیتالله خامنهای به مناسبت فعالیتهای محمدرضا سرشار، در دستخطی خطاب به وی نوشتند: «آقای سرشار حق بزرگی بر ادبیات انقلاب دارند».
معرفی کتاب
کتاب «هستم اگر می روم» شامل سه داستان است با نام های «خانم بزرگ»، «پس از سه روز» و «هستم اگر می روم».
خانم بزرگ، یادهای حسرتآلود یک نوجوان از مادربزرگی است که حالا دیگر مدت هاست از دنیا رفته است. سرشار در این کتاب با بهره گیری از فضایی احساسی، توانسته این داستان را برای مخاطب نوجوان خاطره انگیز کند؛ چرا که یاد کردن از مادر بزرگ های مهربان برای هر نوجوان و کسی که این مرحله سنی را پشت سر گذاشته همواره نوستالژیک است و نویسنده هم همین وضعیت ذهنی مشترک را دستمایهای برای خلق یک داستان خواندنی کرده است.
پس از سه روز، ماجرای گم شدن کیف بغلی صاحبخانه قهرمان این داستان به نام غلام است و متوسل شدن وی به رمالان برای پیدا کردن کیف. این داستان، خرافهها و اعتقادات غلط را با چاشنی طنزی ملیح، به نقد میکشد.
هستم اگر می روم، که نام کتاب برگرفته از این داستان است، ماجرای پنج نوجوان (احمد، کریم، فریبرز، صفدر و راوی) است که در سال سوم یک هنرستان فنی در شیراز تحصیل می کنند. زمان داستان، پیش از انقلاب است و شخصیت های قصه در سال انتخاب رشته، مایلند به رشته راه و ساختمان بروند اما هنرستان شان، این رشته را ندارد. آنان معتقدند افتتاح این رشته کاری دشوار و غیر ممکن نیست اما مسئولان هنرستان نمیخواهند خود را به دردسر بیندازند و در عین حال در برابر این دانشآموزان ضعف نشان بدهند. این داستان، شرح کشمکش این دو جریان نابرابر است.
«هستم اگر میروم» نخستین بار در سال ۱۳۶۰ منتشر شد و در سال ۱۳۶۲، از سوی یکی از موسسات دست اندرکار ادبیات کودک و نوجوان به عنوان کتاب برگزیده سال ۱۳۶۱ کشور برای نوجوانان انتخاب و معرفی شد. این کتاب پیشتر توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده بود و بعدها در طرح تجمیع آثار نویسندگان پیشکسوت از سوی انتشارات سوره مهر نیز منتشر شد.
محمدرضا سرشار در این کتاب با عنایت به شعر اقبال لاهوری که می گوید «هستم اگر می روم گر نروم نیستم»، داستانی در ستایش اراده و همت آدمی خلق کرده است.