کمال تبریزی

از یاقوت
کمال تبریزی
تهیه‌کننده و کارگردان
اطلاعات شخصی
تاریخ تولد۵ مهر ۱۳۳۸ ‏(۶۶ سال)
ملیتایرانی
محل تولدتهران
محل اقامتتهران
تحصیلاتفارغ‌التحصیل رشته نمایش تئاتر
دانشگاهدانشگاه هنر
اطلاعات هنری
پیشهکارگردان
حوزه فعالیتسینما و تلویزیون
شناخته‌شده برایکارگردانی فیلم‌های موفق مانند «لیلی با من است» و «مارمولک»
سال‌های هنری۱۳۵۶ تاکنون
آثار برجستهمارمولک
لیلی با من است
سریال شهریار
سریال سرزمین مادری
جوایزسیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه از جشنواره فیلم فجر برای «لیلی با من است»


کمال تبریزی (زاده ۵ مهر ۱۳۳۸ در تهران) تهیه‌کننده و کارگردان است. او یکی از پرکارترین سینماگران پس از انقلاب اسلامی است که البته در آثار توقیفی رکورد دارد.

تبریزی که سال ۱۳۵۶ در رشته مهندسی راه و ساختمان دانشگاه پلی‌تکنیک قبول شد از دانشجویان پیرو خط امام بود که در تسخیر لانه جاسوسی در ۱۳ آبان ۱۳۵۹ شرکت داشت و بیشتر تصاویر موجود از این رویداد را او و سعید حاجی‌میری، عکاسی و فیلمبرداری کرده‌اند. پس از انقلاب فرهنگی او بار دیگر به دانشگاه بازگشت اما تغییر رشته داد و در دانشگاه هنر، سینما و تلویزیون را برای تحصیل انتخاب کرد.

تبریزی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان مسئول بخش آموزش مرکز اسلامی فیلمسازی انتخاب شده بود با شروع جنگ تحمیلی به جبهه‌ها رفت و چند مستند و فیلم کوتاه دربارهٔ جنگ ساخت. نخستین فعالیت جدی او در سینما با دستیاری ابراهیم حاتمی‌کیا در فیلم «هویت» (۱۳۶۵) آغاز شد و سپس اولین فیلم خود را در سال ۱۳۶۷ با نام «عبور» کارگردانی کرد که فیلمی با مضمون ویژگی‌های خاص رزمندگان و بسیجیان در دفاع مقدس بود. فیلم بعدی او «در مسلخ عشق» (۱۳۶۹) که به مناقشات سیاسی دهه ۶۰ مربوط بود تا امروز توقیف مانده است.

تبریزی با «لیلی با من است» (۱۳۷۴) که نخستین کمدی دفاع مقدسی محسوب می‌شود به شهرت رسید و پس از چند تجربه ملودرام و اجتماعی، در سال ۱۳۸۲ با ساخت فیلم «مارمولک» جنجال‌ساز شد. این فیلم علی‌رغم مجوز اکران پس از مدتی توقیف شد اما بعدتر برخی صحنه‌های آن را صداوسیما پخش کرد. دو فیلم بعدی او که در نیمه دهه ۸۰ ساخته شدند یکی فیلم عرفانی «یک تکه نان» بود که بارها از تلویزیون پخش شده و دیگری کمدی پربازیگر «همیشه پای یک زن درمیان است» که براساس داستانی از سیدمهدی شجاعی ساخته شد.

در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد، کمال تبریزی ۳ فیلم ساخت که همگی توقیف شدند. «از رئیس‌جمهور پاداش نگیرید» (۱۳۸۷) در سال ۱۳۹۴ مجوز اکران گرفت؛ «دونده زمین» (۱۳۸۹) که محصول مشترک با ژاپن بود در دولت بعدی در گروه هنر و تجربه اکران شد ولی «خیابان‌های آرام» (۱۳۸۹) با تهیه‌کنندگی محمود رضوی پس از اکران در جشنواره فجر تاکنون در توقیف مانده است. این فیلم هم در ارمنستان جلوی دوربین رفت.

فیلم‌های بعدی کمال تبریزی که تا سال ۱۳۹۸ بالغ بر ۶ فیلم بودند، با افت و خیزهای بسیاری در گیشه مواجه شده و تقریباً هیچ‌کدام حساسیت‌های قبلی سینمای او را تکرار نکردند. او تاکنون جوایز متعدد سینمایی از خارج از کشور گرفته و در ادوار مختلف جشنواره فجر نیز افزون بر کسب جایزه، در هیئت داوران نیز حضور داشته است.

کمال تبریزی در تلویزیون نیز پرکار بود اما در این ساحت نیز برخی آثارش جنجالی شدند. او نیمه دهه ۷۰ کارگردانی «سرزمین ملائک» که سریالی دفاع مقدسی بود را آغاز کرد اما پس از مدتی از ساخت آن کناره‌گیری کرده و علی غفاری دستیار او ساخت آن را ادامه داد. پس از آن برای شبکه جهانی جام جم سریال «قصه‌های رودخانه سیاکیا» را ساخت که محصول مشترک ایران و مالزی بود اما این سریال هیچگاه پخش نشد. او سال ۱۳۸۰ سریال پرحرف و حدیث «دوران سرکشی» که دربارهٔ فرار دختران نوجوان از خانه بود را برای شبکه تهران ساخت و از نیمه دهه هشتاد به مدت ۱۷ ماه درگیر تولید سریال «شهریار» شد.

«سرزمین مادری» با نام اولیه «سرزمین کهن» سریالی در ۳ فصل بود که کمال تبریزی آن را طی سال‌های ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۶ ساخت. این مجموعه که رخدادهای اجتماعی و سیاسی ایران از شهریور ۱۳۲۰ تا پس از پیروزی انقلاب اسلامی را مرور می‌کند، برای اولین بار بهمن ماه ۱۳۹۲ روی آنتن رفت اما پس از پخش ۴ قسمت و به دلیل اعتراض گسترده اقوام بختیاری متوقف شد. چند سال بعد و باوجود اصلاحات انجام شده قرار بود این سریال دوباره روی آنتن برود که به نتیجه نرسید تا آن که تقریباً ۱۰ سال بدتر و از مهرماه ۱۴۰۲ این سریال پخش شد. در فصل سوم این مجموعه نیز عمده بازیگران اصلی تغییر کرده بودند.

فعالیت هنری

کمال تبریزی فعالیت هنری خود را در سال ۱۳۵۶ با عضویت در کمیته فرهنگی دانشجویی آغاز کرد. در سال ۱۳۵۹ و همزمان با شروع جنگ، مسئول بخش آموزش مرکز اسلامی فیلم‌سازی شد و در این مسئولیت به تربیت و آموزش فیلم‌سازان جوان کمک کرد؛ همچنین به‌عنوان مستندساز راهی جبهه‌های جنگ شد.

کمال تبریزی در اواسط دهه ۱۳۶۰ به‌عنوان کارگردان فیلم‌های کوتاه و مستند شناخته شد و در سال ۱۳۶۲ در فیلم «آوای غیب» به‌عنوان فیلم‌بردار فعالیت کرد. سپس در فیلم «هویت» به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا، فعالیت جدی خود را به‌عنوان دستیار کارگردان آغاز کرد. وی دوسال بعد با نوشتن فیلم‌نامه فیلم «عبور» و کارگردانی آن، نخستین تجربه مستقل خود را شروع کرد.

کمال تبریزی با سینمایی «لیلی با من است» به شهرت رسید و با ساخت فیلم‌هایی نظیر «مهر مادری» و «شیدا» درخشید. در این میان فیلم «مارمولک» بود که او را به‌عنوان یک کارگردان مطرح در سینمای ایران معرفی کرد. شهرتی که به خاطر انتقاد به موضوعات اجتماعی و نگاهی انتقادی به فرهنگ و سنت‌های ایرانی اتفاق افتاد. این فیلم بعدها مورد تمجید رهبر انقلاب اسلامی ایران قرار گرفت.

فعالیت تلویزیونی تبریزی با ساخت سریال توقیف شده «قصه‌های رودخانه سیاکیا» آغاز شد و این توقیف شامل حال سریال «سرزمین مادری» نیز شد که البته بعدها رفع توقیف شد. شاهکار تلویزیونی کمال تبریزی ساخت سریال «شهریار» بود که مورد توجه مخاطبان تلویزیونی قرار گرفت.

سبک کارگردانی

سبک کارگردانی کمال تبریزی در ترکیب طنز و درام معروف است. او به خوبی می‌تواند درگیری‌های انسانی و اجتماعی را با زبانی شیرین و در عین حال انتقادی به تصویر بکشد. از ویژگی‌های بارز سبک او می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • طنز اجتماعی: تبریزی در آثارش به موضوعات اجتماعی و فرهنگی می‌پردازد و اغلب از طنز برای بیان انتقادات خود استفاده می‌کند.
  • شخصیت‌پردازی قوی: شخصیت‌های او معمولاً پیچیده و چندبُعدی هستند که درگیر مسائل روزمره و چالش‌های اجتماعی می‌شوند.
  • استفاده از دیالوگ‌های خلاقانه: دیالوگ‌های او به‌خاطر زبانی صمیمی و گاه طنزآمیز مورد توجه قرار گرفته‌اند.
  • نقد مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی: تبریزی با آثارش به نقد مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران می‌پردازد و این امر او را به یکی از کارگردانان تأثیرگذار سینمای ایران تبدیل کرده است.

فعالیت تخصصی

سینمایی

ردیف سال عنوان تهیه‌کننده
۱ ۱۳۹۸ دست انداز محمد آفریده
۲ ۱۳۹۷ ما همه با هم هستیم رضا میر کریمی
۳ ۱۳۹۶ مارموز جواد نوروزبیگی
۴ ۱۳۹۴ امکان مینا
۵ ۱۳۹۳ طعم شیرین خیال محمدعلی حسین‌نژاد
۶ ۱۳۹۲ طبقه حساس جواد نوروزبیگی
۷ ۱۳۸۹ خیابان‌های آرام سید محمود رضوی
۸ ۱۳۸۹ دونده زمین علیرضا شجاع نوری
۹ ۱۳۸۷ از رئیس‌جمهور پاداش نگیرید مهدی کریمی
۱۰ ۱۳۸۶ همیشه پای یک زن در میان است محسن علی اکبری
۱۱ ۱۳۸۳ یک تکه نان ناصر عنصری
۱۲ ۱۳۸۲ مارمولک منوچهر محمدی
۱۳ ۱۳۸۱ فرش باد علی‌رضا شجاع‌نوری
۱۴ ۱۳۸۱ گاهی به آسمان نگاه کن محمدرضا تخت‌کشیان
۱۵ ۱۳۷۷ شیدا سازمان توسعه سینمایی سوره شیراز فیلم
۱۶ ۱۳۷۶ مهر مادری مهدی کریمی علی کمیجانی
۱۷ ۱۳۷۴ لیلی با من است سعید حاجی میری - شرکت سینمایی سبحان بنیاد سینمایی فارابی سیما فیلم
۱۸ ۱۳۷۲ پایان کودکی (کودک قهرمان)
۱۹ ۱۳۶۹ در مسلخ عشق سعید حاجی میری - سازمان سینمایی سبحان
۲۰ ۱۳۶۷ عبور سعید حاجی میری

تلویزیونی

ردیف سال عنوان تهیه‌کننده
۱ ۱۳۸۷ – ۱۳۹۲ سرزمین مادری محمد مسعود
۲ ۱۳۸۴-۱۳۸۵ شهریار هپروانه پرتو
۳ ۱۳۸۰ دوران سرکشی
۴ ۱۳۷۸-۱۳۷۹ قصه‌های رودخانه سیاکیا

شبکه خانگی

ردیف سال عنوان تهیه‌کننده
۱ ۱۳۹۳ ابله شرکت تصویر گستر پاسارگاد
۲ ۱۴۰۲ طناز حامد قشلاقی

جوایز

تبریزی در طول دوران کاری‌اش جوایز متعددی از جشنواره‌های مختلف داخلی و خارجی کسب کرده است. آثار او معمولاً مورد توجه منتقدان قرار گرفته و با استقبال تماشاگران روبرو شده‌اند.

عنوان جایزه عنوان اثر
پخش رسمی در جشنواره بین‌المللی فیلم شانگهای ما همه با هم هستیم
پخش رسمی جشنواره بین‌المللی فیلم بوسان ۲۰۱۸ مارموز
برنده جایزه بهترین فیلم جشنوارهٔ بین‌المللی فیلم سیدنی ۲۰۰۵ مارمولک
برنده جایزه بهترین فیلم آسیایی از جشنواره بین‌المللی فیلم مونترال ۲۰۰۴ مارمولک
برنده جایزه سی‌پی‌ای از جشنواره بین‌المللی سینمای جوان کاسل ۱۹۹۹ مهر مادری
نامزد جایزه استاربوی از جشنواره بین‌المللی فیلم کودکان اولو ۱۹۹۹ مهر مادری
برنده سیمرغ بلورین جایزه ویژه هیئت داوران مارمولک
برنده سیمرغ بلورین فیلم منتخب تماشاگران در دوره ۲۲ جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال ۱۳۸۲ مارمولک
برنده سیمرغ بلورین جایزه ویژه هیئت داوران در دوره ۲۱ جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال ۱۳۸۱ فرش باد
برنده سیمرغ بلورین فیلم منتخب تماشاگران در دوره ۲۱ جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال ۱۳۸۱ فرش باد
برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه در دوره ۱۴ جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال ۱۳۷۴ لیلی با من است
برنده تندیس زرین فیلم منتخب انجمن نویسندگان و منتقدان در دوره ۷ جشن خانه سینما (مسابقه) - سال ۱۳۸۲ فرش باد


گفتاورد

ماجرا از این قرار بود که در آن دوره که شاه به آمریکا رفته بود و آمریکایی‌ها او را پس نمی‌دادند و همه دارایی‌های ایران را هم بلوکه کرده بودند عصبانیت و حرص و جوش عجیبی در جامعه ایجاد شده بود؛ به طوری که مردم این رفتار آمریکا را نوعی دهن‌کجی به خود تلقی می‌کردند. در چنین شرایطی بود که عده‌ای از دانشجویان دانشگاه‌های مختلف اعم از صنعتی، پلی‌تکنیک، تهران، بسیاری از دانشگاه‌های معروف در قالب انجمن‌های اسلامی ایده‌ای را طراحی کردند که در روز ۱۳ آبان سفارت آمریکا را اشغال کنند. البته در این ماجرا تنها دانشگاهی که همراهی نکرد دانشگاه علم و صنعت بود که آقای احمدی‌نژاد در انجمن اسلامی آن دانشگاه بود؛ زیرا آنها بر این باور بودند که باید از سفارت شوروی شروع کنیم. البته آقای عزت‌الله ضرغامی هم با اینکه جزو بچه‌های پلی تکنیک بود، مخالف این حرکت بود، می‌گفت این کار درست نیست و حاضر به شرکت در ماجرای اشغال سفارت نشد.
طبق برنامه‌ریزی قبلی صبح زود روز ۱۳ آبان همه دانشجویان به دانشگاه پلی تکنیک آمده بودند. دانشگاه پلی تکنیک سلف سرویسی داشت که در قسمت بالای آن محوطه بزرگی بود که همه دانشجویان آنجا تجمع کرده بودند و توضیحاتی از سوی اعضای شورای مرکزی دانشگاه‌های مختلف شامل آقای میردامادی از پلی تکنیک، آقای سیف از صنعتی شریف و بیطرف از دانشگاه تهران و ... به دانشجویان ارائه می‌شد با این مضمون که برای اشغال سفارت از خیابان طالقانی حرکت می‌کنیم و به سمت سفارت می‌رویم، به آنجا که رسیدیم از دیوار بالا می‌رویم، قفل و زنجیر سفارت را با قفل‌شکن می‌شکنیم، وارد سفارت می‌شویم، احتمالا به دلیل مقاومت‌ها درگیری‌هایی می‌شود زیرا تفنگداران دریایی آنجا مستقر هستند که احتمالا شلیک و تیراندازی می‌کنند، یک عده‌ای از بچه‌ها شهید می‌شوند و ما شهدا را روی دست برمی‌داریم و می‌گوییم این سند جنایت آمریکاست و از سفارت بیرون می‌آییم و تمام.
اصلا بنا نبود دانشجویان در سفارت بمانند چون این ذهنیت در دانشجویان وجود داشت که ما با دست خالی در مقابل تفنگداران آمریکایی کاری از پیش نخواهیم برد ضمن اینکه سفارت بخشی از خاک آمریکا است و امکان ورود به آن وجود ندارد. این تمام برنامه و طراحی دانشجویان برای اشغال سفارت آمریکا بود.
اینکه چطور پای بنده به ماجرای اشغال سفارت باز شد، در آن زمان من با یکسری از دوستان از جمله ایرج تقی‌پور، مجید مسچی و سعید حاج‌میری همگی در گروه هنری فیلم و عکس چند دانشگاه بودیم که وظیفه عکاسی و فیلمبرداری و برگزاری نمایشگاه عکس در دانشگاه‌ها را بر عهده داشتیم. خب در آن مقطع طبیعی بود که انجمن اسلامی به شخص دیگری برای فیلمبرداری و عکاسی از اتفاقات روز ۱۳ آبان اطمینان نکند بنابراین به ما مراجعه کردند تا بتوانیم وظیفه رسانه‌ای در ماجرای سفارت آمریکا را بر عهده بگیریم.
روزی آقای محمد هاشمی همسر خانم دکتر ابتکار که البته در آن زمان هنوز ازدواج نکرده بودند و در ماجرای سفارت با هم آشنا شدند و از بچه‌های شیمی پلی تکنیک بود و من هم آنجا مهندسی راه و ساختمان می‌خواندم، به من گفت در روز ۱۳ آبان با دوربین عکاسی و فیلمبرداری در دانشگاه حاضر باش. تا روز ۱۳ آبان من از ماجرا هیچ اطلاعی نداشتم. بر اساس قرار قبلی من ساعت ۷ صبح روز ۱۳ آبان در دانشگاه پلی تکنیک حاضر شدم و با جمعیت زیادی از دانشجویان دختر و پسر روبه‌رو شدم که در محوطه بالای سلف تجمع کرده بودند و فردی پای تخته نقشه سفارت را کشیده و جزئیاتی را درباره اشغال سفارت توضیح می‌داد. من آنجا تازه متوجه شدم که دانشجویان در جریان راهپیمایی ۱۳ آبان قصد ورود به سفارت آمریکا را دارند و وظیفه فیلم و عکس هم بر عهده ماست.
تصمیم ابتدایی دانشجویان این بود که فقط به عنوان حرکت اعتراضی در حد ۲ الی ۳ ساعت به سمت سفارت بروند و در همان ابتدای ورود بازگردند. دانشجویان اصلا فکر نمی‌کردند بتوانند سفارت را در اختیار بگیرند.الگو:چسخ وقتی دانشجوها وارد سفارت شدند در حالیکه شعار می‌دادند، ناگهان بعد از ورود، به سمت در داخلی سفارت پیچیدند. بعد از آن بود که همه جمعیت به سمت در ساختمان داخلی هدایت شدند و پلیس‌ها و نیروهای نظامی مستقر هم صحنه را ترک کردند. در این شرایط بود که دانشجوها با یک آهن‌بر، قفل و زنجیر در ورودی را شکستند و در را باز کردند و یکسری هم از دیوار رفتند و بقیه هم با باز شدن در وارد شدند و ما هم از همه صحنه‌ها فیلم و عکس می‌گرفتیم.الگو:چسخ وقتی دانشجویان وارد سفارت شدند با اتفاقی روبرو شدند که خیلی عجیب بود چون آمریکایی‌ها از داخل سفارت با واشنگتن در تماس بودند و به آنها گفته شده بود که اصلا مقاومت نکنید، فقط هر چه مدرک و سند وجود دارد از بین ببرید که آنها هم همه اسناد را داخل دستگاه خردکن ریخته بودند. بعد از آن تسلیم شدند. البته این موضوع را وقتی با گروگان‌ها صحبت کردند متوجه شدند. دانشجویان اصلا فکر نمی‌کردند که تفنگداران سفارت مقاومت نکنند. آمریکایی‌ها بعد از اینکه همه چیز را از بین بردند و تقریبا همه اسناد را خرد کردند، درهای بسته‌ای را که دانشجوها نمی‌توانستند باز کنند باز کردند. نکته جالب این بود که تفنگداران دریایی با جثه‌های ورزیده و تفنگ‌هایی که داشتند بیرون آمدند. در آن زمان یکی از عکس‌های جالبی که گرفته شد عکسی بود از یکی از دانشجویان به نام شهید علی صبوری که قد بسیار کوتاهی داشت در کنار یکی از تفنگداران آمریکایی که دستگیر کرده بود که در واقع قدش تا کمر تنفگدار آمریکایی بود که در یکی از مجلات امریکایی، احتمالا مجله نیوزویک هم چاپ شد.الگو:چسخ تصور دانشجویان این بود که یکی دو ساعت بیشتر آنجا حضور ندارند و موضوع تمام می‌شود اما یک دفعه ماجرا تبدیل به یک گروگانگیری شد.الگو:چسخ من اصلا سیاسی نبودم و دوست هم نداشتم. ما در گروه فیلم و عکس بودیم که اگر ما نبودیم امروز تقریبا هیچ سند و فیلم و عکسی از اشغال سفارت وجود نداشت. همه صحنه‌ها را فیلم و عکس گرفتیم اما اسناد آن در اختیار ما نیست و نمی‌دانم با آنها چه کردند. امروز تمام فیلم‌هایی که از اشغال سفارت آمریکا می‌بینید نتیجه کار من و آقای حاج میری است. تمام ظرفیت تصویری لحظه اشغال سفارت آمریکا همه در اختیار ما بود اما متاسفانه با یک اشتباه همه را در اختیار صدا و سیمای وقت قرار دادیم. فکر کنید که آن فیلم‌ها چقدر ارزشمند است اما ما آن زمان اصلا به این موضوع فکر نمی‌کردیم. تمام فیلم و عکس‌ها از لحظه ورود دانشجوها به سفارت در اختیار ما بود که اگر می‌خواستیم به هر شبکه‌ای بفروشیم با هر قیمتی از ما می‌خریدند چون منحصر به فرد بودند.الگو:چسخ تعداد ما به عنوان عکاس و فیلمبردار محدود بود به همین دلیل دائما به همه جای سفارت سرک می‌کشیدیم تا از همه جا عکس و فیلم بگیریم البته در روزهای بعد با هماهنگی تلویزیون یکسری فیلمبردار وارد سفارت کردیم تا بتوانند از جاهای مختلف فیلم بگیرند.الگو:چسخ من برای گرفتن فیلم و عکس حدود یک ماه در سفارت مستقر شدم. بعد از مدتی اعلام کردم که شرایط ادامه حضور را ندارم اما گفتم هر زمان که نیاز به فیلمبرداری داشتید به ما اعلام کنید. مثلا در کریسمس همان سال کشیش‌هایی به ایران آمدند که جشن عیدشان را کنار گروگان‌ها برگزار کردند که به ما گفتند برای فیلمبرداری و عکاسی بیایید. در ماجرای آزادسازی گروگان‌های زن و سیاه‌پوستان که در همان ماه اول گروگانگیری اتفاق افتاد نیز ما برای گرفتن فیلم و عکس در سفارت حاضر شدیم. هر فیلم و عکسی هم که می‌گرفتیم به دانشجویان تحویل می‌دادیم.الگو:چسخ در مدت زمان یک ماهه‌ای که در سفارت بودم موضوعاتی که مشاهده کردم جالب بود. اول اینکه در سفارت بسته بود و اجازه ورود به کسی نمی‌دادند. نکته دیگر این بود که تمام مقامات مملکت، گروه‌های سیاسی اعم از چپ و راست، مجاهدین، چریک‌های فدایی، جبهه نجات ملی، جبهه ملی و ... همه جلوی در سفارت می‌آمدند و شعار می‌دادند که «دانشجوی خط امام بر تو سلام، بر تو درود». به اینها اضافه کنید هنروران و بازیگران سینما، بلورفروشان، پرستاران، پزشکان و ... هر روز یک صنف به نوبت می‌آمدند و از دانشجویان حمایت می‌کردند. به خاطر دارم از گروه‌های مختلف افراد مختلف می‌آمدند که وارد سفارت شوند و کنار دانشجویان مصاحبه مطبوعاتی کنند اما با ورود برخی موافقت و با برخی دیگر مخالفت می‌کردند. خیلی‌ها که امروز تحلیل‌های متفاوت می‌دهند و با آن مخالفت می‌کنند و این حرکت را زیر سوال می‌برند احتمالا آن روزها خود از جوانان پرشوری بودند که مقابل سفارت، شعار مرگ بر آمریکا می‌دادند!الگو:چسخ از صحنه‌های جالبی که به یاد دارم این بود که همه گروگان‌ها یک میزبان داشتند یعنی یک دانشجو وظیفه نگهبانی از یک یا چند گروگان را برعهده داشت به طوریکه برای گروگان‌های خانم، نگهبان خانم و برای مردها یک میزبان مرد در نظر گرفته شده بود.الگو:چسخ فضا هم به شکلی بود که گروگان‌ها در فضای اتاق آزاد بودند و اینگونه نبود که دست‌بسته باشند بلکه با دانشجوها تخته‌نرد بازی می‌کردند، کتاب‌های دکتر شریعتی را می‌خواندند. مثلا یکی از دانشجویان را به خاطر دارم که برای یکی ازگروگان‌ها کتاب دکتر شریعتی را می‌خواند و تحلیل می‌کرد. حتی با هم نقاشی می‌کشیدند و غذا می‌خوردند و در واقع گروگان‌ها و دانشجویان کاملا با هم رفاقت و همنشینی داشتند. این گونه نبود که فضای گروگان و گروگانگیری واقعی باشد اگرچه انعکاس بیرونی آن تحت عنوان گروگانگیری بود اما در درون و در واقع با یکدیگر همزیستی مسالمت‌آمیز داشتند.الگو:چسخ اتفاق عجیب دیگر زمانی بود که گروگان‌ها را به شهرهای دیگر منتقل کردند زیرا بعد از واقعه طبس نگرانی‌هایی به وجود آمد و بنابراین گروگان‌ها را داخل سفارت آمریکا نگه نداشتند و آنها را در شهرهای مختلف توزیع کردند. شما تصور کنید اگر پروژه آمریکا برای آزادسازی گروگان‌ها به نتیجه می‌رسید، هلی‌کوپترهای آمریکایی بارگیری می‌کردند و خود را به محوطه امجدیه می‌رساندند، نیروهای آمریکایی دانشجویان را در ثانیه‌ای خلع سلاح می‌کردند و همه را طبق برنامه سر می‌بریدند چون دانشجویان هیچ تجهیزاتی نداشتند و حتی بلد نبودند چگونه از اسلحه استفاده و از خود دفاع کنند. در واقع همه چیز در سفارت نمایشی بود و واقعی نبود. هیچ نیروی نظامی در سفارت نبود و فقط دانشجویان بودند که به همین دلیل بعد از ماجرای طبس همه گروگان‌ها را به شهرستان‌ها منتقل کردند.الگو:چسخ جالب است بدانید که دانشجویان حتی بلد نبودند از دوربین استفاده و عکاسی کنند. به همین دلیل بود که برای طراحی ماجرای حمله به سفارت، دانشجویان سوار اتوبوس دو طبقه می‌شدند و زمانیکه اتوبوس از خیابان تخت جمشید عبور می‌کرد به داخل سفارت نگاه می‌کردند و هرچه می‌دیدند را روی کاغذ می‌کشیدند تا مختصات سفارت را داشته باشند.الگو:چسخ داخل سفارت هم فضای جالب و عجیبی و در واقع برای خودش دخمه‌ای بود. اتاقی به نام اتاق شیشه‌ای وجود داشت که دور تا دور آن شیشه بود و وقتی وارد آنجا می‌شدیم همه چیز از کار می‌افتاد و وقتی حرف می‌زدید هیچ صدایی بیرون نمی‌رفت. البته کسانی که داخل اتاق می‌نشستند از بیرون قابل مشاهده بودند ولی وقتی وارد اتاق می‌شدید ارتباط با بیرون قطع می‌شد. کارکرد آن ضدجاسوسی بود و در آنجا مطالب و مکالمات top secret مطرح می‌شد.الگو:چسخ در زیرزمین سفارت لابراتواری پیدا کردیم که بسیار مجهز و در نوع خود منحصر بفرد بود. آرشیو فیلم بسیار جالب همراه با پروژکتور داشتند که فیلم‌های روز دنیا را آنجا می‌دیدند. لابراتوار عکاسی و تجهیزات مرتبط با آن هم در دوران خودش به قدری پیشرفته بود که ما تا آن زمان نمونه‌اش را ندیده بودیم.الگو:چسخ غیر از آقایان ضرغامی و احمدی‌نژاد که معتقد بودند دشمن اصلی ما شوروی و توده‌ای‌ها هستند، شما بگردید حتی یک نفر را در مملکت پیدا نمی‌کنید که تسخیر سفارت را در آن مقطع تقبیح کند. همه این کار را تایید می‌کردند و موافق و مخالف نظام بر این باور بودند که اقدام دانشجویان حرکتی انقلابی است.الگو:چسخ در دوره‌ای می‌خواستم فیلمی درباره اشغال سفارت بسازم اما این اجازه تا امروز به من داده نشده! یعنی معتقدند تحلیلی که من از این ماجرا دارم قابل قبول نیست. حتی نامه‌نگاری هم شد، اما نشد. البته شنیده‌ام که گویا قرار است آقای شمقدری راجع به اشغال سفارت آمریکا سریالی بسازد.الگو:چسخ برای ساخت همان فیلم چند صباحی برای تحقیقات با افرادی که در ماجرای اشغال سفارت چهره‌های شاخصی بودند مصاحبه کردم. در یکی از مصاحبه‌ها یکی از افراد تعریف می‌کرد که وقتی برای خریدن انبر قفل‌شکن به فروشنده مراجعه کرده، با توجه به سر و وضعی که داشته، فروشنده از او پرسیده حتما برای سفارت آمریکا می‌خواهید؟! و این نشان‌دهنده آن است که در زمان وقوع حادثه چقدر تب و تاب نفرت از سردمداران آمریکا بی‌اندازه بوده است![۱]


پانویس

  1. «روایت تازه کمال تبریزی از تسخیر لانه جاسوسی». دریافت‌شده در ۱۴ آبان ۱۴۰۳.