بابک حمیدیان

از یاقوت

این نوشتار توسط گروه پژوهشگران یاقوت راستی آزمایی و تأیید شده است.

بابک حمیدیان
بازیگر سینما و تلویزیون
اطلاعات شخصی
تاریخ تولد۱۹ شهریور ۱۳۵۹ ‏(۴۴ سال)
ملیتایرانی
زبان مادریفارسی
محل تولدتهران
محل اقامتتهران
تحصیلاترشته نمایش با گرایش طراحی صحنه
دانشگاهدانشگاه آزاد اسلامی
خویشاوندان سرشناسمینا ساداتی (همسر)
اطلاعات هنری
سال‌های هنری۱۳۸۲–اکنون
جوایزبرنده تندیس بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در جشن خانه سینما ریسمان باز
برنده جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در جشن منتقدان برای فیلم چ
برنده بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در جشن منتقدان برای فیلم هیس دخترها فریاد نمی‌زنند
برنده جایزه بهترین بازیگر مرد سینما در جشن حافظ برای فیلم هیس دخترها فریاد نمی‌زنند و فیلم چ
برنده جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در جشنواره فجر برای فیلم رستاخیز (فیلم) و فیلم چ


بابک حمیدیان (زادهٔ ۱۹ شهریور ۱۳۵۹ در تهران)، بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر اهل ایران است. وی فارغ‌التحصیل رشته نمایش با گرایش طراحی صحنه از دانشگاه آزاد اسلامی است. مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون همسر بابک حمیدیان است.

سال ۱۳۷۸ اولین حضور بابک حمیدیان بر روی صحنه تئاتر به کارگردانی آتیلا پسیانی بود. فیلم «مزرعه پدری» ساخته رسول ملاقلی‌پور اولین حضور حمیدیان جلوی دوربین بود سپس در فیلم «قدمگاه» به کارگردانی محمدمهدی عسگرپور نقش‌آفرینی کرد.

حمیدیان سال ۱۳۸۳ با سریال «روشنایی‌های شهر» به تلویزیون آمد و با سریال‌های «به کجا چنین شتابان»، «گذر از رنج‌ها» و «بیمار استاندارد» به شهرت رسید.

حمیدیان با نقش‌آفرینی در فیلم‌های «هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند» فیلمی از پوران درخشنده و «چ» به کارگردانی و تهیه کنندگی ابراهیم حاتمی‌کیا، توانست تحسین منتقدان را برانگیزد. وی در سی‌ودومین دوره جشنواره فیلم فجر، در سال ۱۳۹۲، برای بازی در فیلم رستاخیز و چ جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را دریافت کرد.

بابک حمیدیان در سال ۱۳۹۸، در واکنش به شلیک به هواپیمای اوکراینی از حضور در جشنواره فیلم فجر انصراف داد.

فیلم

سال عنوان کارگردان
۱۳۸۲ مزرعه پدری رسول ملاقلی پور
قدمگاه محمدمهدی عسگرپور
۱۳۸۳ طبل بزرگ زیر پای چپ کاظم معصومی
۱۳۸۴ یک بوس کوچولو بهمن فرمان آرا
زاگرس محمدعلی نجفی
اسب بابک محمدی
۱۳۸۵ سه زن منیژه حکمت
خدا نزدیک است علی وزیران
۱۳۸۶ ریسمان باز مهرشاد کارخانی
خاک آشنا بهمن فرمان آرا
بی‌پولی حمید نعمت‌الله
۱۳۸۷ کلبه جواد افشار
۱۳۸۸ شیفت شبانه مهدی کرم پور
۱۳۸۹ دیو و دلبر وحید نیکخواه آزاد
پنهان مهدی رحمانی
اسب حیوان نجیبی است عبدالرضا کاهانی
۱۳۹۰ یک خانواده محترم مسعود بخشی
قصه‌ها رخشان بنی اعتماد
بغض رضا درمیشیان
۱۳۹۱ هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند پوران درخشنده
۱۳۹۲ روز رستاخیز احمدرضا درویش
چ ابراهیم حاتمی کیا
به تهران خوش آمدید علیرضا سبحانی
با دیگران ناصر ضمیری
۵۰ قدم آخر کیومرث پوراحمد
تنها در چند دقیقه سکوت بهاره صادقی جم
۱۳۹۳ ساکن طبقه وسط شهاب حسینی
نیمرخ‌ها ایرج کریمی
'من دیه گو مارادونا هستم بهرام توکلی
مرگ ماهی روح‌الله حجازی
روباه بهروز افخمی
استراحت مطلق عبدالرضا کاهانی
شکاف کیارش اسدی زاده
۱۳۹۴ هیهات هادی نائیجی
دانش اقباشاوی
روح‌الله حجازی
هادی مقدم‌دوست
سیانور بهروز شعیبی
داستان خانواده فرشچی نادر تکمیل همایون
آبجی مرجان اشرفی زاده
بادیگارد ابراهیم حاتمی کیا
۱۳۹۵ خرگیوش مانی باغبانی
کاناپه کیانوش عیاری
شماره ۱۷ سهیلا محمود غفاری
۱۳۹۶ جشن دلتنگی پوریا آذربایجانی
سال دوم دانشکده من رسول صدرعاملی
سرو زیر آب محمدعلی باشه آهنگر
مصادره مهران احمدی
به وقت شام ابراهیم حاتمی کیا
۱۳۹۷ معکوس پولاد کیمیایی
مسخره‌باز همایون غنی‌زاده
۱۳۹۸ مغز استخوان حمیدرضا قربانی
روز بلوا بهروز شعیبی
۱۴۰۱ غریب محمدحسین لطیفی

تلویزیون

نمایش خانگی

سال عنوان نقش کارگردان توضیحات
۱۳۹۶ عالیجناب رامین فرازمند سام قریبیان
۱۴۰۰ خاتون کمیسر رجب اف تینا پاکروان
۱۴۰۲ هفت صابر لنگرودی کیارش اسدی زاده قاچاقچی مواد. مهمان خان. قاتل شوکا

تئاتر

مستند

سال مستند کارگردان
۱۳۹۷ آبی به رنگ آسمان امیر رفیعی

جوایز

  • برنده تندیس بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در جشن خانه سینما برای فیلم «ریسمان باز»
  • برنده جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در جشن منتقدان برای فیلم چ
  • برنده بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در جشن منتقدان برای فیلم هیس دخترها فریاد نمی‌زنند
  • برنده جایزه بهترین بازیگر مرد سینما در جشن حافظ برای فیلم هیس دخترها فریاد نمی‌زنند و فیلم چ
  • برنده جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در جشنواره فجر برای فیلم رستاخیز و فیلم چ

گفتاورد

سینمای ایران یک گسترهٔ خیلی عجیب دارد. هم مسعود ده‌نمکی در آن فیلم می‌سازد و هم اصغر فرهادی. این سینما مسیر خودش را با همهٔ فراز و نشیب‌هایش می‌رود. منتها واقعاً نمی‌توانم در برابر این مسیر تغییر رویه بدهم. چون از همین نوع مواجهه با سینما لذت می‌برم. من از آنهایی نیستم که اگر چهار ماه خانه‌شین بشوند نگران فراموش‌شدن بشوند. انکار نمی‌کنم که اگر کار نکنم حالم بد می‌شود. ولی فکر می‌کنم این‌جور وقت‌ها بهترین فرصت است که با سفررفتن و کتاب‌خواندن لذتم را از زندگی بیشتر کنم. در سرزمینی زندگی می‌کنیم که کسانی برای عباس کیارستمی در فضای مجازی عزاداری می‌کنند که در زمان حیات ایشان جرئت و فرصت نزدیک‌شدن به او را نداشتند. کسانی برای ایرج کریمی عزاداری می‌کنند که آدم بهت‌زده می‌شود. دوست دارم بپرسم چرا یک نفر از شماها که این‌قدر عزادار مرگ ایرج کریمی هستید یک روز نیامدید پشت‌صحنهٔ نیم‌رخ‌ها او را ببینید؟ نمی‌خواهم بحث را به بیراهه بکشم. ولی منظورم این است که سینمای ایران سینماگرانی مثل کیارستمی و کریمی را مجبور می‌کند بیرون از آن برای خودشان رفتار مجزایی داشته باشند ولی آدم‌ها باز هم با این آدم‌ها رفتار تکراری می‌کنند. فرقی نمی‌کند ماجرا مرگ آقای کیارستمی یا آقای کریمی باشد یا اکران فیلم آقای ده‌نمکی یا فیلم اخیر آقای فرهادی. چه‌چیزی و کی قرار است ما را آرام بکند تا بفهمیم در سینمای ایران یک خانوادهٔ دوـ سه‌هزارنفری هستیم که نباید دشمنان قسم‌خوردهٔ همدیگر باشیم؟ ما مثل یک خانوادهٔ چهارنفری که هوای همدیگر را دارند باید حواسمان به یکدیگر باشد. اما نه‌تنها این کار را نمی‌کنیم بلکه نقش دشمن خونی یکدیگر را بازی می‌کنیم. همدیگر را دوست نداریم و فکر می‌کنیم هرلحظه ممکن است جای هم را تنگ کنیم. فکر می‌کنیم اگر بازیگر در یک سال چهار نقش بازی می‌کند و سیمرغ یا جایزهٔ خانه سینما و انجمن منتقدان می‌گیرد حتماً آدمی است که سفارشش را کرده‌اند. سینمای ایران دچار کلونی‌های کوچک شده که در یک دامنهٔ محدود انسانی برای همدیگر تصمیم می‌گیرند. برای همین یک کارگردان همیشه با هفت، هشت بازیگر کار می‌کند و یک بازیگر دیگر هرگز نمی‌تواند وارد آن جمع بشود. اما بازیگرهایی هم وجود دارند که نمی‌خواهند در این کلونی‌ها قرار بگیرند. من اگر در چ ابراهیم حاتمی‌کیا بازی کرده‌ام، در استراحت مطلق عبدالرضا کاهانی هم بازی کرده‌ام. این کار را می‌کنم تا به کسانی که من را قضاوت می‌کنم یادآوری کنم این جوان سی‌وچندساله در هر جبهه‌ای تلاش خودش را می‌کند و درگیر هیچ جناحی نمی‌شود. من اگر به کاری باور داشته‌ام انجام داده‌ام. وقتی هم که چادر مادر شهید اصغر وصالی را بوسیدم دنبال این نبودم که از قِبل آن یک ساختمان تهِ اتوبان همت بگیرم! بلکه به آن باور داشتم.
مهم‌ترین عنصر موجود در خانهٔ من کتاب است. کتاب می‌خوانم تا آدم کم‌شعوری در انتخاب‌هایم نباشم. من در مواجهه با این شرایط مسیرم را عوض نمی‌کنم. هنوز هم به فیلم‌اولی‌ها همان‌قدر احترام می‌گذارم که به رضا درمیشیان برای بغض گذاشتم. همین الان شش فیلمنامهٔ فیلم‌اولی در ای‌میل‌ام است و قبل از این‌که مصاحبه شروع شود هم داشتم با یک فیلم‌اولی حرف می‌زدم. اما سؤالم این است که چرا سینمای ما در مواجهه با امثال من سعی نمی‌کند خوش‌اخلاق باشد؟ من که همه‌چیزم را برای آن گذاشته‌ام چرا باید از سینما روی خوش نبینم؟[۱]


پیوند به بیرون


  1. «همشهری آنلاین». ۱۱ شهریور ۱۴۰۲. دریافت‌شده در ۱ آبان ۱۴۰۳.